ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

نسلی که کوی دانشگاه را ''به یاد می‌آورد'' نمی‌تواند با اخراجی ها بخندد

نسلی که کوی دانشگاه را ''به یاد می‌آورد'' نمی‌تواند با اخراجی ها بخندد
 

مجموعه یادم می‌آیدهایش را سال 1385 برای چاپ در تهران به ناشر داد، اما بعد از دو سال خبردار شد که غیرقابل چاپ است. حالا آن را نشر «ناکجا» در پاریس منتشر کرده است.

یادتان می‌آید وقتی اخوان ثالث مرد، تلویزیون در اخبار اعلام نکرد؟ یادتان هست تلویزیون دادگاه خسرو گلسرخی را پخش کرد؟ به خاطر می‌آورید در زمان جنگ شیر کم بود، برای همین بعضی بقالی‌ها قانون خودشان را وضع کرده بودند و شیر را فقط با شامپو می‌فروختند؟ همکاری با کمیته و لو دادن ضد انقلاب را چطور؟ یا اینکه وقتی توی دریا بین زن‌ها و مردها پرده‌های برزنتی نصب کردند. کمیته نساء در جاده‌های شمال که ماشین‌ها را می‌گشتند و اشیاء غیرمجاز مثل نوار کاست را ضبط می‌کردند را چطور؟

نمی‌دانم آن زمان که اسم کوچه‌ها تغییر کرد به کوچه شهید … را به یاد می‌آورید یا زمان جنگ را و رونق بازار ویزاهای قاچاق برای جوانانی که وقت سربازی رفتن‌شان بود؟

یک زمانی خیلی واژه‌های جدید بین مردم رواج پیدا کرد: آبجو اسلامی، پاکسازی، مکتبی، ضد انقلاب، مفسد فی‌الارض، بدحجاب و واژه هایی از این دست.

برای یادآوری یک‌جای همه این خاطرات می‌شود کتاب «یادم می‌آید» نسیم وهابی را خواند. نسیم وهابی دکترای ادبیات تطبیقی دارد و فنون کتابفروشی تخصصی را در دانشگاه «مان» فرانسه تدریس می‌کند.

پیش از این هم مجموعه «تعریف فرهنگ برای دخترم» را ترجمه و منتشر کرده و رساله‌ای به زبان فرانسه نوشته به نام «نوشته‌های بچه‌های جنگ از هلند تا بوسنی با گذری به ایران و ایرلند» که نشر دانشگاهی اروپا آن را چاپ کرده.

مجموعه یادم می‌آیدهایش را سال ۱۳۸۵ برای چاپ در تهران به ناشر داد، اما بعد از دو سال خبردار شد که غیرقابل چاپ است. حالا آن را نشر «ناکجا» در پاریس منتشر کرده است.

این مجموعه حاصل جمع‌آوری خاطرات شخصی و آنچه او و نسل او به یاد می‌آورند؛ است. هرچند خودش می‌گوید: «نوشته حاضر حاصل مرور خاطره‌های شخصی و جمعی است. اما واقعیت این است که خاطره‌های شخصی من برای کسی مهم نیست. آنچه مهم است این است که این خاطره‌ها خیزشی در خاطره‌های خواننده برانگیزند و خاطره‌های شخصی و گره خورده به حافظه جمعی را بیدار کند.»

«شرق پارسی» به مناسبت انتشار این کتاب با او گفت‌وگو کرده:

شرق پارسی: خانم وهابی این «یادم می آید»ها ترتیب زمانی ندارند. مثلا یک خاطره از زمان‫ از زمان جنگ گفته‌اید و بعدی مربوط به شاید یک دهه قبل از آن باشد‫. چرا؟ تعمد داشته‌اید که مرتب نباشد؟‬‬

نسیم وهابی: برای اینکه می خواستم به مکانیزم ذهن وفادار بمانم. یک رایحه می تواند ما را به ده ها سال پیش ببرد و بلافاصله بعدش شنیدن یک قطعه موسیقی ما را یاد خاطره ای از روز قبل بیاندازد. حافظه انسان نظم کرونولوژیک ندارد. به یاد مانده‌های من هم در این متن، به عمد فاقد نظم است. این بی‌نظمی یک جور آزادی در خود دارد؛ چون می‌شود بین گذشته دور و گذشته نزدیک در نوسان و در عین حال در جستجو بود.

پرسش: برای نوشتن این یادم می آیدها از چه منابعی استفاده کرده‌اید؟

پاسخ: هیچ منبعی! نمی خواستم کاری مستند بنویسم. هدف فقط کندوکاو بوده در خاطره‌ها با تکیه بر بضاعت حافظه‌ام.

پرسش: تقریبا همه این یادم می آیدها یک جمله‌ای است. به جز چند مورد که به صورت داستانک یا داستان خیلی کوتاه نوشته شده است. این چند مورد استثناء در میان همه این جملات کوتاه برای یادآوری گذشته برای چه بود؟

پاسخ: درواقع این داستان ها خودشان را تحمیل کردند. مثلا داستان «دایی جان با خودنویس ‌ای پارکر» قرار نبود آنقدر طولانی باشد. اول می خواستم بنویسم : «یادم می آید دایی جان با خودنویس های پارکر.» بعد دیدم دایی جان خودش یک پرسوناژ بود و خودنویس‌هایش سال‌ها پدر ما را در آورد. هرسال که دایی جان می آمد خانه ما من و خواهرهایم عزا می‌گرفتیم که دوباره این دایی کسالت‌آور آمد و یک سری خودنویس دیگر اضافه شد به انبار پارکرهایمان. و سال‌ها بعد وقتی من کیسه خودنویس‌ها را پیدا کردم تمام زندگی دایی جان بود که در ذهن من زنده شد. در نتیجه این خاطره در اساس خود در ذهن من خاطره‌ای یک خطی نبود. یا خاطره لی لی و گلی همینطور. من فکر می‌کنم در ذهن همه آدم ها هم خاطره‌های یک خطی است هم خاطره‌های سه خطی هم خاطره‌های سه صفحه ای. ذهن من هم ازین امر استثنا نیست.

 اصلا مهم نیست که خاطره‌های من چه بوده اند، چیزی که در این گونه متن ها مهم است این است که با تحریک حافظه خواننده «یادم می‌آیدهای» او بیدار شود. این متن به خلاف آنچه در وهله اول برداشت می‌شود اصلا قصد نوستالژیک بودن ندارد. گذشته گذشته. اما مهم است که گذشته چه رد پایی بر مسیر حال می‌گذارد.

پرسش: چرا این فرم را برای حفظ خاطرات جمعی استفاده کردید؟

پاسخ: من فرزند آخر خانواده‌مان بوده ام و نوه آخر فامیل. در واقع به نوعی در مرز میان دو نسل خانواده قرار داشتم. این امر خوبی‌هایی دارد و بدی‌هایی. از جمله اینکه من که به سن نوجوانی رسیدم میانگین سنی فامیل بالا بود! دور و اطرافم آدم‌های میانسال زیاد داشتم.میانسالی هم سنی است که در آن سروکله خاطره‌ها پیدا می‌شود. با گذشت زمان، میانسال‌ها مسن‌تر شدند و خاطره‌های تکراری‌شان ملکه ذهن من. دمخور بودن با اشخاص سالخورده به من یاد داد که خاطره‌ها گنجینه‌های باارزشی هستند به شرط اینکه موجز باشند. به خصوص وقتی خاطره‌ها جنبه جمعی پیدا می‌کنند یعنی اشاره دارند به اتفاقی که گوینده و شنونده با هم تجربه‌اش کرده‌اند.

به علاوه، خواندن دو اثر «جو برینارد» و «ژرژ پرک» تاکیدی بود بر اهمیت این ایجاز.

پرسش: فکر می‌کنید به جز کسانی که این کتاب را می‌خوانند و از آن لذت می‌برند، مجموعه یادم می‌آیدها برای چه افراد دیگری قابل استفاده باشد؟

پاسخ: راستش نمی دانم! اما همانطور که در مقدمه هم نوشته‌ام اصلا مهم نیست که خاطره‌های من چه بوده اند، چیزی که در این گونه متن ها مهم است این است که با تحریک حافظه خواننده «یادم می‌آیدهای» او بیدار شود. این متن به خلاف آنچه در وهله اول برداشت می‌شود اصلا قصد نوستالژیک بودن ندارد. گذشته گذشته. اما مهم است که گذشته چه رد پایی بر مسیر حال می‌گذارد. نسلی که «کوی دانشگاه» را به یاد می‌آورد نمی‌تواند از ته دل با «اخراجی ها» بخندد. این‌ها نوستالژی نیست به نظر من.

پرسش: در مقدمه نوشته اید که از ویژگی‌های این مجموعه قابل ترجمه نبودن آن است. قبول دارم. خواننده‌های خارجی از خیلی موضوعات سر درنمی‌آورند. اما بعضی مطالبش مثل همان داستان‌های کوتاه مثلا عمویی که افسر نیروی دریایی زمینی بود یا آن دختر فامیل که با یک بازاری ازدواج کرده بود به نظرم می‌تواند در ترجمه هم یک سری ماجراها را که بر ما رفته برای یک غریبه بگوید یا حتی مثلا مفاهیم و عبارت‌های یک دوره که یادآوری کرده‌اید مثل مفسد فی الارض، ضد انقلاب، بدحجاب، مستضعف و مستکبر، جنگ زده، شیطان بزرگ، دفاع مقدس. اینها هم به نظرتان همان ویژگی را دارد ‪و قابل فهم برای غیر ایرانی‌ها نیست؟‬

پاسخ: بله دقیقا. خیلی از این خاطره‌های چند خطی یا چند صفحه‌ای بالقوه داستان‌هایی هستند که می‌توانند برای خواننده غیر ایرانی هم قابل درک باشد. اما به نظر من خاطره جمعی مقوله‌ای است که با فرهنگ و تاریخ گره خورده و در نتیجه با زبان. یک غیر فارسی زبان چطور می‌تواند عمق معنای «یادم می‌آید واژه های جدید: جنگ زده، بد حجاب، مستضعف و …» را درک کند؟ یا حتی در همان داستان عمو که افسر نیروی زمینی بود، خیلی از عوامل داستان با این پیش فرض که خواننده فضا را می‌شناسد در چارچوب داستان قرار گرفته‌اند: برای مثال «صدا صدای صفیر گلوله» برای یک خواننده غربی فقط یک عبارت است، و برایش معنای خاص دیگری ندارد ولی احتمال اینکه خواننده ایرانی آن سرود را شنیده باشد و با خواندن این عبارت ریتم این سرود، یا حال و هوایی که این سرود با خود داشت، در ذهنش زنده شود خیلی زیاد است.

پرسش: به جز ایده جمع آوری این یادم می آیدها در یک کتاب که قبلا هم یک نویسنده آمریکایی و فرانسوی (جو برنارد و ژرژ پرک) آن را اجرا کرده‌اند، چی باعث شد که احساس کنید این یادم می آیدها را یک جا جمع کرد. چون داستان‌های زیادی هم نوشته شده که در آنها می‌توان برخی از یادم می آیدها را در خود داستان یافت و این یادآوری‌ها را دید.

پاسخ: من این متن را سال ها پیش تمام کردم. سرنوشت این متن را و اینکه کسانی از نسخه‌ای که مدتی در اینترنت گذاشته شده بود بدون ذکر منبع برداشت‌هایی از جنس کپی برابر اصل کردند، در صفحه ی فیس بوک «یادم می آید» نوشته‌ام. شاید این یادآوری بد نباشد که برای این متن که در کمتر از دو ساعت خوانده می‌شود ماه ها یادداشت برداری شده و برای کل پروژه نزدیک به دو سال وقت صرف شده ؛ بماند که بعد فهمیدیم مجوز بگیر نیست و سال‌ها به نوعی خاک خورد. ولی بعد که قرار شد به چاپ برسد، نخواستم به روزش کنم یا چیزهایی به آن اضافه کنم چون ویژگی چنین متنی در این است که به روز شدن برایش معنا ندارد. شاید بشود چند خاطره اخیر را به آن اضافه کرد ولی در پیام نهایی‌اش چیزی عوض نخواهد شد. هدف این بوده که با میانجی‌گری این خاطره‌های کوتاه و ساده، آگاهی به حافظه ،چه فردی چه جمعی، به عنوان یکی از ارکان اصلی هویت انسان تاکید شود.

چه بهتر که داستان‌هایی در این زمینه نوشته شده باشد. به نظر من هیچکدام مانع ادامه راه دیگری نخواهد بود. دورانی بود که مدام عبارت «تهاجم فرهنگی» را می‌شنیدیم، به نظر من مدتی است که ما دچار «تهاجم بی فرهنگی» شده‌ایم. فرهنگ تازه به دوران رسیده فرهنگ غالب شده و پخته‌خواری و سهل‌انگاری فرهنگی مثل نوعی اپیدمی به جان فرهنگ و بخصوص زبان ما افتاده. در این موقعیت باید امکان مبارزه با این تنبلی ذهنی و فکری را بیشتر کرد. هرکس به روش خودش.

به نقل از شرق پارسی | به قلم نیلوفر دهنی 


نسیم وهابی

نسیم وهابی

1970
تهران

نسیم وهابی متولد 1970 در تهران است. او فارغ‌التحصیل دکتری ادبیات تطبیقی در دانشگاه نانتر است. در حال حاضر به تدریس در دانشگاه "مان" در مقطع فوق لیسانس تخصصی کتابفروشی و انتشارات مشغول است. آثاری که تا کنون از ایشان چاپ شده: - چاپ مقاله در مجله های کلک و جهان کتاب - ترجمه: " تعریف فرهنگ برای دخترم" انتشارات روشنگران - همکاری در ...

یادم می‌آید

یادم می‌آید

خرید
نویسنده: نسیم وهابی
این کتاب را ببینید

گاه فقط یک اسم، یک اسم خاص، ما را به سال‌های کودکی پرتاب می‌کند. گاه فقط یک جمله، یک شعر، یک عبارت خاطره‌ای جمعی را زنده می‌کند که در حافظه‌ی بیشتر مردم یک شهر ثبت شده. گاه فقط یک تصویر یاد عادتی فراموش‌شده را زنده می‌کند که روزی عادت همه‌ی مردم یک جامعه بوده. گاه خاطره‌ای کم اهمیت، از این جهت اهمیت ...

برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت

نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر