ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

بخشی از کتاب "خاطرات سری آدریان مول" نوشته سو تاونسند

بخشی از کتاب "خاطرات سری آدریان مول" نوشته سو تاونسند

پنج‏شنبه اول ژانويه

روز تعطيلی بانك‏ها در انگلستان، ايرلند، اسكاتلند و ولز

تصميم دارم در سال نو:

1. به نابيناها در عبور از چهارراه‏ها كمك كنم.

2. شلوارم را بازنشسته كنم.

3. صفحات گرامافونم را توي جلدشان بگذارم.

4. سيگاري نشوم.

5. جوش‏هاي صورتم را دستمالي نكنم.

6. به سگمان روي خوش نشان بدهم.

7. به بيچاره‏ها و بيسوادها كمك كنم.

8. بعد از شنيدن آن سر و صداهاي نفرت‏انگيز ديشب از طبقة پايين، عهد كرده‏ام كه تا عمر دارم لب به مشروب نزنم.

 

 

بابام در ميهماني ديشب به سگمان عرق داد و او را مست و پاتيل كرد. اگر انجمن سلطنتي حمايت از حيوانات از اين جريان بو مي‏برد جاي بابام بی‌برو و برگرد توي هلفدوني بود. هشت روز از كريسمس مي‏گذرد، اما مامان هنوز پيشبند پر زرق و برقي را كه به عنوان هدية كريسمس برايش خريده‏ام نپوشيده است! براي كريسمس سال ديگر يك حوله حمام برایش در نظر گرفته‌ام.

تف به اين شانس، درست روز اول سال بايد روي چانة من يك جوش بزنه؟!

 

جمعه دوم ژانويه

روز تعطيلی بانك‏ها در اسكاتلند. بدر كامل است

امروز سگ خـُـلقم. تقصير مامانه كه ساعت دو بعد از نصف شب توي پله‏ها آواز خواندنش گرفته بود.اين هم از بدبختي منه كه يك اينطور ماماني دارم. اگه شانس بيارم و بابا و مامانم الكلي بشوند، سال ديگه ميبرنم به خانة بچه‏هاي بي‏سرپرست.

سگه از بابام انتقامش را گرفت. در يك فرصت مناسب پريد روي كشتي مدل او و در حالي كه بادبان و شراعِ كشتي توي پاهايش گره خورده بود، زد به چاك و رفت توي باغ قايم شد.

بابام يكريز گفت: «كار و زحمت سه ماهه‌ام خراب شد.»

جوش روي چانه‏ام دارد بزرگ‏تر مي‏شود. تقصير مامانه كه از اهميت ويتامين چيزي حاليش نيست.

 

شنبه سوم ژانويه

از بيخوابي دارم ديوانه مي‌شوم! ‍‌بابام زد سگ را از خانه بيرون كرد و او هم پشت پنجرة من ايستاد و تمام شب پارس كرد. تف به اين شانس! بابام با صداي بلند بهش فحش داد. این آقا اگر دست از اين كارها‏يش برندارد، پليس به خاطر حرف‏هاي ركيك بي‏برو و برگرد جلبش خواهد كرد.

گمان ميكنم كه جوش توي صورتم يك كورك باشد. مرده شورِ اين شانس مرا ببرند، درست جايي زده كه تو چشم همه است. به مامان گوشزد كردم كه امروز ويتامين سي نخورده‏ام. گفت، «برو واسة خودت  يك پرتغال بخر و بخور». هميشه همينطوره.

مامانم هنوزآن پيشبنـد زرق و برقدار را نپوشيده است.

چقدر دلم مي‏خواهد كه دوباره مدرسه‏ها باز مي‏شدند.

 

يك‏شنبه چهارم ژانويه

بابام آنفلوانزا گرفته. با اين رژيم غذايي‏اي كه ما داريم، گرفتن آنفلوانزا كه هيچ، گرفتن سرطان هم تعجبي ندارد. مامانم توي باران از خانه بيرون زد تا برايش شربت ويتامين سي بخرد، اما من بهش گفتم، «دير وقته الان». معجره است كه ما به خاطر كمبود ويتامين سي خونمان فاسد نمي‏شود. مامانم مي‏گويد كه چيزي روي چانه‏ام نمي‏بيند، اما اين هم تقصير رژيم غذايي‏مان است.

چون مامانم يادش رفته بود درِ حياط را ببندد، سگمان از فرصت استفاده كرده و زده به چاك. دسته گرامافون را شكسته‏ام. هنوز كسي از اين جريان بويي نبرده است. خدا كند شانس بياورم و بيماري بابام طولاني‏تر بشود. به جز من، او تنها كسي است كه از آن گرامافون استفاده مي‏كند. از پيشبند خبري نيست.

 

دوشنبه پنجم ژانويه

سگمان هنوز برنگشته. خانه بدون او كاملا در صلح و آرامش است. مامانم به پليس زنگ زد و مشخصاتش را به آنها داد. مامانم در توصيف سگ خيلي غلو كرد: موهاي ژوليدة  پرپشتي دارد كه روي چشم‏هايش را پوشانده است و از همين دست اراجيف‏ها. فكر مي‏كنم پليس‏ها كارهاي مهم‏تراز جستجوي سگ‏هاي فراري دارند؛ مثلاً دستگيري قاتلين. اين موضوع را به مامان گوشزد کردم، اما مگر ول كن بود، از زنگ زدن دست برنمي‏داشت. اگه به خاطر آن سگ، به قتل هم كه برسه حقشه.

بابام هنوز از رختخواب دل نكنده. مثلاً مريضه، اما متوجه شدم كه هنوز سيگار مي‏كشه!

نيجل[1] امروز آمد اينجا. در تعطيلات كريسمس پوستش برنزه شده. فكر ميكنم كه از سرماي ناگهاني انگلستان توي رختخواب بيفته و بستری بشه. به گمانم بابا و مامانش اشتباه كردند كه او را به خارج از كشور بردند.

هنوز يك دانه جوش توي صورت اين پسر پيدا نشده.

 



[1]. Nigel

 


خاطرات سری آدرین مول

خاطرات سری آدرین مول

خرید
نویسنده: سو تاونسند
مترجم: محمدجواد فیروزی
این کتاب را ببینید

بسياری بر اين عقيده‏اند كه كتاب خاطرات سري آدريــــن مول ــ پرفروش‏ترين كتاب سال 1982 ــ توانسته است در ميان ادبيات كلاسيك جهان براي خود جايگاه مناسبي بازكند. كساني كه از سر تفنن اين كتاب را خواندند از شيريني آن خنديدند و آنهايي كه واقعبين‏تر بودند گريستند. اين كتاب باورها و ديدگاه‏های نوجواني را به تصوير مي‏كشد كه به گمان خود يك ...

برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت

نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر