من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
مهدی ابراهیمیلامعنویسنده زندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهمهدی ابراهیمیلامع، نویسنده و منتقد ادبی است. Tweet آثار این نویسنده در ناکجا تنها بیست دقیقه وقت دارمخریدنویسنده: مهدی ابراهیمیلامع این کتاب را ببینیدزن دوباره یکی از همان نگاههای سرسری را تحویلش میدهد و به سمت تابلوی دیگر گام بر میدارد. مرد دو سه گام عقب افتاده را میدود: مزاحمتون که نیستم؟ منظورم اینه که میتونم باهاتون حرف بزنم؟ زن همانطور که تابلوی درخت گیلاس را تماشا میکند، میگوید: تنها بیست دقیقه وقت دارم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
مهدی ابراهیمیلامعنویسنده زندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهمهدی ابراهیمیلامع، نویسنده و منتقد ادبی است. Tweet آثار این نویسنده در ناکجا تنها بیست دقیقه وقت دارمخریدنویسنده: مهدی ابراهیمیلامع این کتاب را ببینیدزن دوباره یکی از همان نگاههای سرسری را تحویلش میدهد و به سمت تابلوی دیگر گام بر میدارد. مرد دو سه گام عقب افتاده را میدود: مزاحمتون که نیستم؟ منظورم اینه که میتونم باهاتون حرف بزنم؟ زن همانطور که تابلوی درخت گیلاس را تماشا میکند، میگوید: تنها بیست دقیقه وقت دارم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
تنها بیست دقیقه وقت دارمخریدنویسنده: مهدی ابراهیمیلامع این کتاب را ببینیدزن دوباره یکی از همان نگاههای سرسری را تحویلش میدهد و به سمت تابلوی دیگر گام بر میدارد. مرد دو سه گام عقب افتاده را میدود: مزاحمتون که نیستم؟ منظورم اینه که میتونم باهاتون حرف بزنم؟ زن همانطور که تابلوی درخت گیلاس را تماشا میکند، میگوید: تنها بیست دقیقه وقت دارم.
تنها بیست دقیقه وقت دارمخریدنویسنده: مهدی ابراهیمیلامع این کتاب را ببینیدزن دوباره یکی از همان نگاههای سرسری را تحویلش میدهد و به سمت تابلوی دیگر گام بر میدارد. مرد دو سه گام عقب افتاده را میدود: مزاحمتون که نیستم؟ منظورم اینه که میتونم باهاتون حرف بزنم؟ زن همانطور که تابلوی درخت گیلاس را تماشا میکند، میگوید: تنها بیست دقیقه وقت دارم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر