کتاب «هژمونی و استراتژی سوسیالیستی»، یکی از مهمترین منابع تاثیر گذار در جریان اندیشهای است که امروزه با عنوان مطالعات فرهنگی میشناسیم. این اثر، کتابی مهم و تاثیرگذار در حوزههای گوناگون است که به رغم تغییرات بسیار در مقیاس جهانی پابرجاست.
«ارنستو لکلائو» و «شانتال موفه» در دهه هشتاد حین افول مارکسیسم کتابی نوشتند تحت عنوان «هژمونی و استراتژی سوسیالیستی» که اتفاقاً در حوزه نظری کتاب مهمی به شمار میرود.
در این کتاب لاکلائو و موفه بحران مارکسیسم را به سه دسته صورت بندی میکنند:
۱- تثبیت مارکسیسم ارتدوکس؛ در مبارزات مارکسیستی، نهایتاً یک تئوری انتزاعی بر مبارزات عینی اجتماعی و بر عمل سیاسی احزاب سوسیال دموکرات حاکم شد، به عبارتی، تفوق پرولتاریای متحد تحت رهبری حزب کارگر.
۲- تجدید نظرطلبی برنشتاین؛ رابطه سیاست و اقتصاد یا زیربنا و روبنا در مفهوم کلاسیک، دلیل اصلی چرخش برنشتاین به سمت تجدید نظرطلبی بود. از نظر او جلوگیری از فروپاشی یا تقسیم طبقه کارگر در کاپیتالیسم پیشرفته، تنها به واسطه مداخله عینی سیاسی ممکن است. تجدیدنظرطلبی، شکاف موجود بین اقتصاد و سیاست را نشان میدهد، اما خصلت طبقه- بنیان کنش سیاسی حزب کارگر را زیر سوال نمیبرد. در اینجا گرایش کانتی برنشتاین، یک دوگانگی را بین حوزه آزادی (که در خودمختاری سوژههای اخلاقی وجود دارد) و جبرگرایی قوانین اقتصادی تبیین میکند.
۳- سندیکالیسم انقلابی سورل؛ ژرژ سورل از تقابل حوزهها (ی فرضاً اقتصادی- سیاست) فراتر میرود و برای اولین بار تلاش میکند به خودمختاری اجتماعی بپردازد و آن را مفهوم سازی میکند. بدین ترتیب، سورل جبهههای بیشکل اجتماعی را جایگزین وحدت طبقه اقتصادی میکند. این جبههها یا بلوکهای اجتماعی به واسطه ابزارهای ایدئولوژیک کنار هم قرار میگیرند.
و چنان که میدانیم در مارکسیسم ارتدوکس، مفهوم هژمونی جایگاهی فرعی داشت. فی المثل، از نظر پله خانف، هژمونی وظایف چندگانه اقتصادی و سیاسی را به پرولتاریای روسیه به عنوان نتیجه عقب ماندگی اقتصادی تحمیل میکرد. لذا نویسندگان کتاب «هژمونی و استراتژی سوسیالیستی» از این سه صورت بندی، به ظهور مفهوم هژمونی به مثابه عرصه منطق جدید سیاسی (سیاست دموکراتیک رادیکال) میرسند.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر