در نمایشنامه «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» جوانی سالم و پر شور و شوق به نام «مک مورفی» برای گریز از کار اجباری در زندان، تظاهر به دیوانگی میکند و به یک آسایشگاه روانی برده میشود. وی در آنجا با وضعیتی روبه روست که افراد آگاه و معترض از سر راه برداشته میشوند. «چیف برمدن» نظارهگر خاموش آسایشگاه به «مک مورفی» میگوید «: کاری میکنند که نتوانی بجنگی به محض اینکه ببینند در آینده آدم گندهای خواهی شد کارشان را شروع میکنند... و آن قدر پیگیری میکنند تا آدم بشی...
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر