راوي داستان، سرگشته از نسل جنگ، تاريخ زندگي جستجوگرانهاش را كه آغازش مقارن با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران است، به دنبال گمشدههايش تا زمان حال امروز ايران معاصر پي گرفته است.
گمشده يا گم كردههايش هم انسانهايي هستند كه از او دور ماندهاند و هم هويت خانه و زندگي جا مانده در كودكي و نوجوانياش: «مدتي است احساس معلق شكست دارم، يك شكستِ بد و دور. انگار اين احساس را از خيلي وقت پيش داشتهام. نميدانم چرا گفتم «معلق». مثل حسهايي كه براي هميشه در ذهنمان ميمانند اما گاهي چون فراموششان ميكنيم فكر ميكنيم رفتهاند و به محض تكرار حادثهاي، به سرعت برق و باد ميريزند توي ذهنمان، لابد همين نزديكيها بودهاند و جاي دوري نرفته بودند...»
سگ خارجي روايت روح شرحه شرحة آدمهايي است كه در حيرت و تعليقي ناشي از همان حيرت روزگار ميگذرانند. دختر (راوي) كه ميخواهد خانوادهاش را گردِ هم آورد و نجات دهد... تا دختري كُردِ عراقي كه آوارگياش سر آوارگان اين سوي مرز خراب ميشود... تا برادراني كه هر يك به شكلي ميروند و ديگر بر نميگردند، گم ميشوند، حتي به زندگي برگرداندن برادري كه به ظاهر هست، جايي نرفته، اما در حقيقت نيست...
نوجواني گُنگ كه در ذهن و زبان خويش گم شده... تا دختراني كه بعد از جنگ تازه يادشان آمده ميشود زيبا هم بود و شاد هم بود و دوست هم داشت و نخلستانها و هورهاي جنوب را از ياد برد و توأمان در ياد داشت تا حكايت مادري كه پيراهن سياه عزا، ديگر، پوستي است بر تناش، بر موجوديت و بر زندگي بي اهميتش...
رمان سگ خارجي روايت بوكشيدن است. بوهاي شيرين و شاد، تلخ و نوستالژيك و گاهي گس و سوزاننده و حيواني! مثل بوي سوزان سگي كه ذره ذره جان ميكند و ميخنديد!
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر