![]() | من هم كه از كونياك متنفرم... بوى گند ادبیات مدرن رو مىده. هارولد پینتر | خیانت | ![]() |
خلاصه کتاب
حکایت این کتاب
نقد
جملات منتخب
وقتی رضاشاه نهال این چنارها را از سر تا ته خیابان پهلوی میکاشت، به او ایراد گرفتند که چرا داری اینطور هزینه میکنی؟ او هم گفته بود: شما نمیدانید. اینها میخهای طلایی است که من دارم میکارم.
"این در واقع اتاق که نیست. گوشهی تنهایی است." (نقل قول از گلی امامی)
همگی این مراحل چهارگانه شعری که در ذهن من ناچیز پدید آمد به خواست حضرت حق زمینهای شد تا من آماده شوم که تاریخ ایران را به نظم بکشم. یعنی درست از همانجا که فردوسی قلم را به زمین گذاشت، من قلم را به دست گرفتم برای به نظم درآوردن تاریخ ایران. (نقل قول از رحیم معینی کرمانشاهی)
(ایران، تاریخ، حضرت، ذهن، رحیم معینی کرمانشاهی، شعر، فردوسی، نظم، همگی، پدید)
خدایی که مرا خلق کرد، مرا مامور کرد تا ترانهسرایی ایران را از حالت یکنواخت عشقی و ذوقی و تکراری که در مسیر «گل من» و «دل من» حرکت میکرد، به راهی بیندازم که به سطحی بالاتر برود. (نقل قول از رحیم معینی کرمانشاهی)
(ایران، بالا، ترانهسرایی، تکراری، خدا، خلق، دل، ذوقی، سطح، عشقی، مامور، مسیر)
تشبیهش کردم به بته جقه که نماد روحیهی ایرانی است. اینکه خم میشود اما هرگز نمیشکند.
از نظر من نویسندگی یک کار بسیار پرزحمت و جانفرساییست. سعی میکنم شانه خالی کنم ولی نمیتوانم به آن تن ندهم. (نقل قول از محمود دولتآبادی)
از کسی شنیده بودم که ابراهیم یونسی توی دادگاه وقتی قرار بوده به جای اعدام، به حبس ابد محکوم شود، پای مصنوعیاش را درمیآورد و به سمت عکس شاه پرتاب میکند و میگوید اگر به خاطر این پای مصنوعی اعلیحضرت میخواهد من را ببخشد، من این پا و این بخشش را نمیخواهم.
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن بیرون بیاید. این برای خوبترین و صبورترین زن جهان نیز آسان نیست... به لیاقت تقسیم نکردند، والا سهم من در این میان، با این قلم، و محو نوشتن بودن، سهم بسیار ناچیزی بود؛شاید بهترین قلم دنیا، اما نه بهترین همسر... (نقل قول از نادر ابراهیمی)
(بهترین، تقسیم، تیماردار، زن، قلم، لیاقت، نادر ابراهیمی، نوشتن، هرگز، همسر)
نویسنده تنها در کشور خودش زنده میماند. (نقل قول فرزانه منصوری از همسرش نادر ابراهیمی)
آنچه میدیدم، نه مردی از نفس افتاده بلکه کسی بود که روزگاری ساعتهای عمرش را یکنفس دویده و حالا، تنها، ایستاده و لبخند میزد. (درباره نادر ابراهیمی)
مگر نه اینکه نویسنده از همان چیزی مینویسد که قبلا آن را زندگی کرده باشد؟
من کشور خودم را دوست دارم. هیچوقت دلم نمیخواست جای دیگری بروم. اگر میرفتم خوشیهای ظاهری زندگیام بیشتر میشد اما دلم میخواست همین زندگی تنگ و تاریک و کوچک را داشته باشم و بتوانم کار خودم را بکنم. چون فکر میکنم همه کسانی که رفتند غیرمستقیم عقیم شدند. (نقل قول از جمال میرصادقی)
(تاریک، تنگ، جمال میرصادقی، خوشی، دلم، دوستداشتن، دیگری، زندگی، ظاهر، عقیم، غیرمستقیم، فکر، کار، کشور، کوچک)
مردم آنقدر گرفتار شدهاند که فقط میخواهند سرگرم باشند. کسی نمیخواهد کاری بخواند که یک مقداری او را به فکر وادارد. اما نیاز بشر به داستان شنیدن هیچوقت از بین نمیرود (نقل قول از جمال میرصادقی)
(بشر، جمال میرصادقی، داستان، سرگرم، فقط، فکر، مردم، مقدار، نیاز، کار، کسی، گرفتار)
ادبیات واقعی آنست که تأثیر بر ذهن آدم بگذارد. شناخت آدم را نسبت به خود، جامعه و اطرافش بیشتر کند. (نقل قول از جمال میرصادقی)
این وسایل سرگرمکننده نیاز بشر را مرتفع میکند و دیگر وقتی برای کتاب خواندن باقی نمیماند. برای همین کتابفروشها میبندند و ناشرها شکست میخورند. (نقل قول از جمال میرصادقی)
(بشر، جمال میرصادقی، سرگرم، شکست، مرتفع، ناشر، نیاز، وسایل، وقتى، کتاب، کتابفروش)
نویسنده مثل مرغ میماند، قُدقُد میکند تا یکجای خلوت گیر بیاورد و تخم بگذارد. (نقل قول از جمال میرصادقی)
اگر بخواهی نویسنده ساده و صمیمی باشی و جدی بنویسی هرگز به مال و منال نمیرسی (نقل قول از جمال میرصادقی)
دنبال حال نوشتن نباید گشت، باید حال را خودمان ایجاد کنیم. (نقل قول از جمال میرصادقی)
همیشه مسائلی هست که آدم را میخکوب کند. کسانی که میگویند نمیتوانم بنویسم باید زندگیام تأمین باشد هیچوقت نویسنده نمیشوند. من در بدترین شرایط همیشه نوشتهام (نقل قول از جمال میرصادقی)
من عاشق نوشتن بودم و داستان هم معشوقم. ولم نمیکرد و دائم به طرفم میآمد. به نظرم این یک رابطهی دوطرفه است. اگر بیتوجهی کنی، داستان هم قهر میکند. (نقل قول از جمال میرصادقی)
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر