دکتر: دهان باز کردن که درد نداره، الان فقط میخوام نگاه کنم. باید ببینم کجاست؟ کدوم دندونه؟ چه کار باید بکنم. حالا باز کنین.
(خادم دهانش را باز میکند)
خوبه، حالا بذارن ببینم.
(دکتر با دقت نگاه میکند و خادم از درد ناله میکند.)
آها... بله. اینجاست. این کوچولو این جاست... پیدات کردم... آهان...
خادم: باهاش حرف نزن، نمیخواد باهاش دوست بشی، بکشش بیرون.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر