بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
آروم
انگار از شیکمم نیست که این پسر تو پایین میآد، ایگناسیو. انگار از توی سرم، از پشت چشمهامه که داره آروم آروم پایین میآد.
با عادتهای مردهاتون نجنگین، آروم عوضشون کنین. نذارین مردهاتون بفهمن که دارن عوض میشن، آروم عوضشون کنین. از مردهاتون نپرسین عوضشدن رو دوست دارن یا نه، آروم عوضشون کنین. به مردهاتون بگین عادتهاشون رو دوست دارین، آروم عوضشون کنین.
من چهم شده، چهم شده، هیچ وقت آروم و قرار ندارم، تو این پوست پیر و چروکیدهم بیرون می جوشم و پخش می شم، از تو جمجمهم ، کاش ذره ذره می شدم، ذره ذره تو هوا!
همه چیز آرام است. هیچ جنبندهیی به چشم نمی خورد. هیچ کسی برای پرسش نیست. جهان در حال تغذیه است. باد به سختی برگ ها را تکان می دهد و پرندگان از خواندن خستهاند.
(آرام، آروم، باد، تغذیه، تکان، جنبنده، جهان، خسته، خواندن، سختی، هیچ، هیچکس، پرسش، پرندگان، چشم)
خوب نگاه كردم چهجورى قهوهش رو مىخوره. جرعههاش رو آروم بالا مىكشيد، با سماجت، مثل يه حيوونى كه طعمهش رو با ولع مىخوره و بعدش خونش رو با وجد مىنوشه.
(آرام، آروم، بالا، جرعه، حیوان، حیوون، خوب، خوردن، خون، سماجت، طعمه، قهوه، نوشیدن، نگاه، وجد، ولع)