ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

تاریکی

خط راستى كه، قرار بود مرا از يك جاى روشن به‏ جاى روشن ديگرى ببرد، به‏‌خاطر شما خمیده مى‏‌شود و هزارتوىِ تاريكى در سرزمينى تاریک‏ كه در آن، من سردرگم شده‏‌ام.  


پیش از دیدنش‌ گمان نمی‌کردم از آن تاریکی، از آن همه ابهام و ندانستن من؛ از او و از تنش عطر اقاقیا بیاید. بو کردم تا در خاطرم خوب بماند و خوب به حافظه‌ام بسپارمش. نفس کشیدمش از ابتدای تنش، از انگشت‌های پاهایش تا پیشانی‌اَش و دوباره و چندباره، تا آنجا که به درونش می‌رسید.