بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
تسلیم
دزدى از آنكه نمىخواهد تسلیم شود و آنچه را دارد با حسرت در صندوقهايش براى لذتهاى خلوت نگه مىدارد حق است، اما هنگامى كه هر چیز خريدنىست و هر چيز فروختنى، دزدی دور از نزاکت است.
برنار ماری کلتس | در خلوت مزارع پنبه
(تسلیم، حسادت، حسرت، حسود، حق، خلوت، داشتن، دزد، دزدی، دور، لذت، نزاکت، چیز)
(تسلیم، حسادت، حسرت، حسود، حق، خلوت، داشتن، دزد، دزدی، دور، لذت، نزاکت، چیز)
زندگی | دلخوشیِ سادهلوحانهایست | لبخندیست | از سرِ رضایت و تسلیم | که بر چهرهام نمینشیند