بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
جاودانه
طبیعت چه لذتی از داشتن ما میبَرد وقتی سراپا آشفتهایم؟ بزرگی هستی در برابر تجربههای تلخ ما چه حقیر و بیچیز جلوه میکرد. همهی هستی به آسانی محو میشد و چیزی جز دغدغهی ما جاودانه به نظر نمیرسید.
سعید منافی | پیر مرگ
(آسان، آشفته، بزرگ، تجربه، تلخ، جاودانه، حقیر، داشتن، دغدغه، طبیعت، لذت، محو، هستی، چیز)
(آسان، آشفته، بزرگ، تجربه، تلخ، جاودانه، حقیر، داشتن، دغدغه، طبیعت، لذت، محو، هستی، چیز)