بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
درمان
میگفتند، بجز سید اولاد پیغمبر، هرکسی توت را ببرد يا بسوزاند مرضی میگيرد بیدرمان. من نه سيد بودم نه اولاد پيغمبر؛ اما تا دلت بخواهد خرافاتی...
رضا قاسمی | وردی که برهها میخوانند
(اولاد، بریدن، بیمار، بیماری، توت، خرافات، خرافاتی، درمان، سوزاندن، سید، مرض، مریض، پيغمبر، گفتن)
(اولاد، بریدن، بیمار، بیماری، توت، خرافات، خرافاتی، درمان، سوزاندن، سید، مرض، مریض، پيغمبر، گفتن)
یک وسیلۀ درمان موقتی وجود دارد، آن اَلکُل است، و یک وسیلۀ درمان قطعی و همیشگی میتواند وجود داشته باشد، و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به مِیخوارگی بیُفتد زودتر از یک شیروانیساز مست سقوط میکند.