بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
دلگیر
میدانستم اگر بعد از تولد او، تو را، همهی زندگی را، از دست میدادم، باور کن که همآغوشی را ادامه نمیدادم و پَسَت میزدم. باشد که از من دلگیر میشدی و هیچوقت نمیتوانستم توضیحی برای رفتارم داشته باشم. پست میزدم.
میخواهم خاک رویت بریزم رفیق، از من دلگیر مباش. من... زندهات را عاشق بودم ستار. اما حال... چاره چیست؟ من را ببخش برادرم. خاک بر خاک.