بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
دیگر
قاعده اين است كه هرگاه مردى مرد ديگرى را مىبيند، سرانجام بر روى شانههايش بزند و با او از زنى سخن بگويد؛ قاعده اين است كه خاطرهی زن آخرين علاج مبارزان خسته باشد.
(خاطره، خسته، دیگر، دیگری، زن، سخن، سرانجام، شانه، علاج، قاعده، مبارز، مبارزه، مرد، گفتن)
اگه کسى توى خیابون صدات زد سرت رو برنگردون... ممکنه هزار نفر دیگه هم اسمشون شبیه اسم تو باشه.
(اسم، خیابان، خیابون، دیگر، دیگه، سر، شبیه، صدا، ممکن، نفر، هزار، کسی)
بیم است مرا از آن که در این هستی گذرا، مگسی باشم که به دمی آید و به دمی دیگر برود، بی آن که از خود بر این جهان اثری نهد.
حالا | بیست سال دیگر هم که بگذرد | چشمانِ تو | در چای هر شَبَم جا مانده.
از آن روزهای دلپذیری بود که باید خیلی مشروب میخوردم تا دیگر برایم دلپذیر نباشد.
(باید، خوردن، خیلی، دلپذیر، دیگر، روز، مشروب)
و دیگر خود را همچون درختى آشفته از بادى كه از هيچجا نمىآيد و ريشههايش را لرزان كرده، احساس نخواهم كرد.
شقاوت راستین و ترسناک اين است كه انسان يا حیوان، انسان يا حیوان ديگر را ناتمام بگذارد، كه او را همچون سه نقطه در ميان جملهاى قطع كند...
(انسان، ترسناک، جمله، حیوان، حیوون، دیگر، راستین، شقاوت، قطع، ناتمام، نقطه)
بالاتر | سبک | در آسمان خیالم | در بالونی که | ساختهام | با پردهی گوشم | در آن | از آهم | میدمم | و دیگر | هیچ نمیشنوم
به بدبختی عادت کردن بزرگترین مانع برای درک لحظات خوب دیگری است.
هر کس باید روی پای خودش بایستد و فقط به خاطر خودش زندگی کند. هر کس به کس دیگر، هر که میخواهد باشد، تکیه کند، آخر به زمین خواهد خورد.
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشکها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد!
(اشک، اندوه، باید، تن، حرکت، خشک، دفتر، دیگر، زندگی، شروع، فکر، ورق، گریه)
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رختخواب بمانم. شاید تا آن موقع نصف آدمهای دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم.
یک روز فردی قدم به زندگیتان خواهد گذاشت... و شما را متوجه خواهد کرد که چرا هرگز با هیچکس دیگری دوام نیاوردید!
وقتی میگویم: دیگر به سراغم نیا! فکر نکن که فراموشت کردهام یا دیگر دوستت ندارم، نه، من فقط فهمیدم: وقتی دلت با من نیست بودنت مشکلی را حل نمیکند، تنها دلتنگترم میکند.