بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
رگ
این غریبه کیست که در وجودم زندگی میکند ؟ یک برادر ؟ یک منِ دیگر ؟ یک دشمن ؟ در رگهایش دو خون در جریان است، دو خونِ در هم آمیخته، خون قربانی و خون جلاد.
من به سوى شما آمدم، آرام سستىِ ضربآهنگ خونم را در رگهايم شمردم، با اين پرسش كه اين سستی آيا تحریک مىشود يا به كل خشک مىشود...
برنار ماری کلتس | در خلوت مزارع پنبه
(آرام، آمدن، آهنگ، تحریک، خشک، خون، رگ، سستىِ، سستی، شمردن، ضرب، ضربآهنگ، پرسش)
(آرام، آمدن، آهنگ، تحریک، خشک، خون، رگ، سستىِ، سستی، شمردن، ضرب، ضربآهنگ، پرسش)
اما اگر مرگ خانه کرده باشد در رگ و ريشهات؟ در عمق هستیات؟