بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
زیاد
نمىتوان توهین را پس گرفت، اما مِهر پس گرفتنىست، مىشود در مِهر زيادهروى كرد ولى يك توهین هم زيادهروىست.
انسانى كه فرضيههاى زيادى رو بر زده، هم حقایق زيادى کشف كرده و هم زیاد اشتباه كرده. يعنى مىشه گفت يك نابغه.
من به خدا ایمان ندارم چون تمام وجودم مایل به ایمان آوردنه! من به خدا ایمان ندارم چون زيادى دلم مىخواد ایمان بيارم! من به خدا ایمان ندارم چون ایمان آوردن به خدا كار آسونيه و اگه ایمان بيارم زيادى خوشبخت مىشم.
سهتار، ساز اختناق است، ویولون ساز دموکراسی. از بس صداش لاجون است؛ بغض فروخورده است انگار؛ طنين مخفی ترس و شيدايی. میگويند يک نفر شنونده برايش کم است، دو نفر زياد.
(اختناق، بغض، تار، ترس، دموکراسی، زیاد، ساز، سهتار، شیدا، شیدایی، صدا، طنين، مخفی، نفر، ویولون، کم، گفتن)
د آدم خوبیست. چون اگر قرار باشد که با کسی دست بدهد، پاشنهی کفشش را با دست چپ ور میکشد. او برای انجام این کار نیازی به وجود چشمهایی که مواظبش باشند ندارد. او این کار را انجام میدهد چون آدم خوبیست. هر چند خودش ربط زیادی بین این دو مقوله نمیبیند.
روحیهی صوفیگرایی توأم با انفعال و ناامیدی، بیاعتمادی شدید به یکدیگر و به خصوص به قدرتهای خارجی، مخفیکاری و گرایش به فرصتطلبی تا حد زیادی نتیجهی حملهی مغول است که نسل به نسل تا امروز منتقل شده است.
(اعتماد، امروز، امید، انفعال، حمله، روحیه، زیاد، شدید، صوفی، فرصت، قدرت، مخفی، منتقل، نتیجه، نسل)
اصلاً من چرا دارم به زبانی رمان مینویسم که آنهایی که بلدش هستند زیاد اهل مطالعه کردن نیستند؟