بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
طناب
همه در خوابند | وقتی طنابی ضخیم | از سوزنی نازک عبور میکند
دست دیگرش را به طرف گردنش برد. طنابی دیگر. طناب و طناب و طناب. هزاران طناب دورهاش کرده بودند و او را به هر طرف میکشیدند.