بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
عمیق
من مأمور شمردنِ چکههای بارانم | بر رانم | نشسته زخمی عمیق و فرو میرود در جانم
من میدونم که شادی و بیخیالی، اگه زیرش یه لایهی عمیق غم و نگرانی نباشه، مفت نمی ارزه.