بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
مخفی
سهتار، ساز اختناق است، ویولون ساز دموکراسی. از بس صداش لاجون است؛ بغض فروخورده است انگار؛ طنين مخفی ترس و شيدايی. میگويند يک نفر شنونده برايش کم است، دو نفر زياد.
رضا قاسمی | وردی که برهها میخوانند
(اختناق، بغض، تار، ترس، دموکراسی، زیاد، ساز، سهتار، شیدا، شیدایی، صدا، طنين، مخفی، نفر، ویولون، کم، گفتن)
(اختناق، بغض، تار، ترس، دموکراسی، زیاد، ساز، سهتار، شیدا، شیدایی، صدا، طنين، مخفی، نفر، ویولون، کم، گفتن)
روحیهی صوفیگرایی توأم با انفعال و ناامیدی، بیاعتمادی شدید به یکدیگر و به خصوص به قدرتهای خارجی، مخفیکاری و گرایش به فرصتطلبی تا حد زیادی نتیجهی حملهی مغول است که نسل به نسل تا امروز منتقل شده است.
سبحان گنجی | فیسبوک
(اعتماد، امروز، امید، انفعال، حمله، روحیه، زیاد، شدید، صوفی، فرصت، قدرت، مخفی، منتقل، نتیجه، نسل)
(اعتماد، امروز، امید، انفعال، حمله، روحیه، زیاد، شدید، صوفی، فرصت، قدرت، مخفی، منتقل، نتیجه، نسل)
آدم دلش میخواد آماسِ دستهاشو بترکونه تا صدا بده، اما صدا نمیده. دستهاش رو همیشه مخفی میکنه و به هیچکس نشون نمیده، مثل لبخندهاش، دندونهایش، مثل دلش، مثل خیلی جاهای دیگهاش.
ماریا تبریزپور | خانه اجاره ای
(آدم، آماس، ترکیدن، جا، خیلی، دست، دل، دندان، دیگه، صدا، لبخند، مثل، مخفی، همیشه، هیچکس)
(آدم، آماس، ترکیدن، جا، خیلی، دست، دل، دندان، دیگه، صدا، لبخند، مثل، مخفی، همیشه، هیچکس)
گفت: «چیزی که پاک نمیشه باید مخفی بمونه. سر زخم قدیمی رو که باز کنی، درد داره.»