بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
نقطه
شقاوت راستین و ترسناک اين است كه انسان يا حیوان، انسان يا حیوان ديگر را ناتمام بگذارد، كه او را همچون سه نقطه در ميان جملهاى قطع كند...
برنار ماری کلتس | در خلوت مزارع پنبه
(انسان، ترسناک، جمله، حیوان، حیوون، دیگر، راستین، شقاوت، قطع، ناتمام، نقطه)
(انسان، ترسناک، جمله، حیوان، حیوون، دیگر، راستین، شقاوت، قطع، ناتمام، نقطه)
تا پيش از کشف عدد صفر، بشر گمان میکرد که عدد يک ابتدای هر چيز است. قرنها طول کشيد تا بفهمد که صفر هم ابتدای چيزی نيست و هميشه همهچيز خيلی پيشتر از آن شروع میشود که نقطهی آغاز است...
رضا قاسمی | وردی که برهها میخوانند
(آغاز، ابتدا، بشر، خیلی، شروع، صفر، طول، عدد، فهمیدن، قرن، نقطه، همیشه، پیش، چیز، کشف، گمان)
(آغاز، ابتدا، بشر، خیلی، شروع، صفر، طول، عدد، فهمیدن، قرن، نقطه، همیشه، پیش، چیز، کشف، گمان)