بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
نون
من دوست دارم غروب بیفته وسط سفر اگه اولش باشه دلم میگیره، اخرشم که باشه دیگه بدتر. از طلوع خورشید حرصم درمیاد. چون مال اونایی که فکر میکنند یا دوست دارن یه روز به جایی برسند، یا مال بدبختهایی که مجبورند دنبال یک لقمه نون بخور نمیر صبح زود از خونه بزن بیرون.
اُرهان مراد آری بورنو: تا دنيا دنياست، | اميد نونِ فقيراست | بخور محمد، | بخور.
اُكتای رفعت: ...اون قدر غرق فكرم كه نگو و نپرس؛ | باز حواسم پرت شد و به جای نون، | دارم ستاره میخورم.