ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

گشاد

  وقتی می‌بینم دیگر کسی انتظار مرا نمی‌کشد، وقتی نیاز کسی را به خودم، نه به همسر بودنم، نه به مادر بودنم، نمی‌بینم، یکهو انگار در برابر چشم‌های گشاد خودم و دیگران گم می‌شوم. درست مثل روزهای کودکی که هر بعداز ظهر، میان کاه‌های زیرشیروانی انبار گم می‌شدم و هیچ کس، هیچ کس، دنبالم نمی‌گشت.


به فكر پاهایت نباش. اگر هفت پا هم به دنيا مي‌آمدی به ناصرخسرو كه مي‌رسيدی جنازه‌ات را با بیل برمي‌داشتند. بزن بالا اون سرآستينِ گشادِ تو. اصلاً از آستين تنگ و شلوار تنگ خوشم نمی‌آد، بدجوری معطلم می‌كنه.