ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر
که اشکها خشک شوند، باید این تن اندوهگین
را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز
دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه
چیز را از نو شروع کرد!
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر