مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
وقتی مُرد، انگار یهباره یه باری از دوشم برداشته شد، آره، من که نکشته بودمش، اون خودش مُرد از بس که پیر و فرتوت شده بود، وقتش بود. آره وقتش شده بود. همهمون یه موقع وقتمون میشه. آدم از چیزی که واسه همه اتفاق میافته که نباید بترسه. (اتفاق، ترسیدن، دوش، فرتوت، مردن، وقت، پیر، کشتن) ماریا تبریزپور1357بندر انزلی پس از پایان دانشگاه در رشته مهندسی صنایع چوب و کاغذ ، در یک شرکت تبلیغاتی مشغول به کار شدم و کارم نوشتن سناریو برای آگهیهای تبلیغاتی بود . سپس توسط همین شرکت، سناریو نویسی را آغاز کردم. اولین کار تلویزیونیام، سریال پاورچین بود و سریالهای طنز دیگر. اولین کتابم قلع و قم شده، به اسم " یک کفش راحتی..." در ...خانه اجاره ایخریدنویسنده: ماریا تبریزپور این کتاب را ببینیدما دوریم و روزبهروز بیشتر عاشق همدیگر میشیم، ما میخوایم عاشق بمونیم و همچنان از هم دوری میکنیم و فقط سایههای همدیگر را تعقیب میکنیم و هیچوقت هم به روی هم نمییاریم. . ولی وقتی بعد از یک مدتی میخوایم همدیگر را ببینیم دلمون میشه قدر یه گنجشک، یه کبوتر. پرپر میزنیم واسه ...برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
ماریا تبریزپور1357بندر انزلی پس از پایان دانشگاه در رشته مهندسی صنایع چوب و کاغذ ، در یک شرکت تبلیغاتی مشغول به کار شدم و کارم نوشتن سناریو برای آگهیهای تبلیغاتی بود . سپس توسط همین شرکت، سناریو نویسی را آغاز کردم. اولین کار تلویزیونیام، سریال پاورچین بود و سریالهای طنز دیگر. اولین کتابم قلع و قم شده، به اسم " یک کفش راحتی..." در ...
خانه اجاره ایخریدنویسنده: ماریا تبریزپور این کتاب را ببینیدما دوریم و روزبهروز بیشتر عاشق همدیگر میشیم، ما میخوایم عاشق بمونیم و همچنان از هم دوری میکنیم و فقط سایههای همدیگر را تعقیب میکنیم و هیچوقت هم به روی هم نمییاریم. . ولی وقتی بعد از یک مدتی میخوایم همدیگر را ببینیم دلمون میشه قدر یه گنجشک، یه کبوتر. پرپر میزنیم واسه ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر