برای مدتی مغازهی ساعتفروشی باز کردم،
مغازه که نبود. سر و کار داشتن بیش از حد
با زمان و تاریخ، افسردهام میکرد. برای
خلاصی از افسردهگی شغلی، عطر فروشی بهترین
راه حل بود. مغازه نزدم. یک جعبه پر از
عطر برداشتم و در کوچهها داد زدم: «عطر،
عطر خالص، عطر تازه.»
(افسرده، باز، بهترین، تاریخ، تازه، جعبه، خالص، خلاص، زمان، ساعت، شغل، عطر، مدتی، مغازه، کوچه)
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر