ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
حالا دیگر هیچ پناهگاهی نداشتیم. | پَرسه
میزدیم و | میسوزاندیم، | راه
میگشودیم، | شکوفههایِ خالدار
میدادیم، | جایی که نمیبایست شکُفت...
| و هماغوشی میکردیم، |جایی که
نمیبایست لذّت بُرد...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر