خواب پروانهای بر لبهای تفنگ، روایت
مبارزه زنانگی و زیباییست با زمختی جنگ.
روایت زندگی زن پرستاریست که در نقش یک زن
فعال سیاسی و اجتماعی میکوشد با تلخی و
صعوبت جنگ و خاطره جنگ مبارزه کند و از
خاکستر آتش خمپارهها، عشق، زیبایی و زندگی
را از نو ببیند و برویاند. این داستان روایتی
از زندگی آدمهای سرگردان و نومید و
مستاصلیست که در دهه شصت میزیستهاند.
در میانه جنگ پیر شدهاند و با پایان جنگ در
جستجوی هویت خویش سرگشتهاند...
(اجتماعی، تفنگ، جنگ، خاطره، خاکستر، خمپاره، خواب، روایت، زمختی، زنانگی، زندگی، زیبا، سیاسی، عشق، مبارزه، هویت، پایان، پرستار، پروانه، پیر)
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر