ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
صدای مرغابیها میآید که دارند توی
آبنما شنا میکنند. نمیدانم چرا
اینقدر اصرار دارد که آدمهای مجرم را
تبرئه کند. انگار میخواهد از همه فرشته
بسازد. هی توی ذهنش صیقلشان میدهد تا دست
آخر فرشتهای شوند بیگناه. برای او توی
نمایشنامه دنیا این نقش را نوشتهاند...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر