وقتی فاصلهی کمی بین ما بود، لبهایم طوری
رفتار میکردند که انگار با کلمه نبود که به
او سلام میدادم یا گفتگو میکردم، بلکه با
همهی حس وجودم مخاطب او میشدم. و صدایش را
نه با گوشها و شنوائیم میشنیدم که انگار
با پوست تنم میشنیدم و معنا میکردم
(بین، تن، حس، رفتار، سلام، شنوایی، صدا، فاصله، لب، مخاطب، معنا، وجود، پوست، کلمه، گفتگو، گوش)
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر