ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
روی پیشانی خجسته نجومی عرق نشسته بود و
همین که شال ابریشم نقرهای را برداشت با آن
پیشانیاش را خشک کند، به نظرم رسید تراش
شانههاش از جنس آیینه بودند، که پوستش از
زیر رشتههای موهای زیتونی بلندش،
نورهای چلچراغ را باز میتاباند
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر