ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
من آن پنج دقیقهام. من آن پنج دقیقهی
لعنتیام که قرار است بیشتر بخوابیم اما
بیشتر میخوابیم و از قطار میمانیم. قطار؟
قطار را گفتم تا با قرار قافیه باشد لابد.
وگرنه سرکشتر از این حرفهاست نرفتنم به
انتظار آنچه مهم است.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر