مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
حالا فکر میکنم که هر چیزی میتواند عادت شود. حتا کتک خوردن. حتا رانده شدن از خانهی خود. حتا برخلاف فکرهای سرسختانهی گذشتهی خود عمل کردن (حالا، خانه، عادت، عمل، فکر، چیزی، کتک، گذشته) شکوفه آذر1351تهرانشکوفه آذر، در پاییز ۱۳۵۱ در تهران و در خانوادهای فرهنگی متولد شد. مادرش معلم و اهل مطالعه و پدرش، امیرهوشنگ آذر، شاعر و نویسنده بود. خودش معتقد است که اگر در زمستان ۱۳۵۱ پدرش خانواده را از تهران به باغ سیزده هکتاری در یکی از روستاهای مازنداران، کوچ نمیداد، شاید او هرگز نویسنده نمیشد. او خودش را به شدت وامدار زندگی در طبیعت بکر و محیط ...روز گودالخریدنویسنده: شکوفه آذر این کتاب را ببینیدبابا میگوید: «اشتباه، درست. اشتباه، درست... وقتی به مادرت خیانت میکردم، میدونستم که این اشتباهترین کار زندگیمه اما درست در همون لحظه وقتی به لیلا فکر میکردم و حرفهایی که بینمون رد و بدل میشد، از ادبیات تا نقاشی، از مصدق تا خمینی، فکر میکردم که این درستترین تصمیم زندگی منه. بعدها وقتی هم که ...برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
شکوفه آذر1351تهرانشکوفه آذر، در پاییز ۱۳۵۱ در تهران و در خانوادهای فرهنگی متولد شد. مادرش معلم و اهل مطالعه و پدرش، امیرهوشنگ آذر، شاعر و نویسنده بود. خودش معتقد است که اگر در زمستان ۱۳۵۱ پدرش خانواده را از تهران به باغ سیزده هکتاری در یکی از روستاهای مازنداران، کوچ نمیداد، شاید او هرگز نویسنده نمیشد. او خودش را به شدت وامدار زندگی در طبیعت بکر و محیط ...
روز گودالخریدنویسنده: شکوفه آذر این کتاب را ببینیدبابا میگوید: «اشتباه، درست. اشتباه، درست... وقتی به مادرت خیانت میکردم، میدونستم که این اشتباهترین کار زندگیمه اما درست در همون لحظه وقتی به لیلا فکر میکردم و حرفهایی که بینمون رد و بدل میشد، از ادبیات تا نقاشی، از مصدق تا خمینی، فکر میکردم که این درستترین تصمیم زندگی منه. بعدها وقتی هم که ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر