ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
نفس راحتی کشیدم و خوابیدم. خواب دیدم
مارمولکها به اندازه دایناسور بزرگ
شدهاند و یکی شان که از همه بزرگتر بود
گفت:"فارسی شکر است." بقیه هم سرشان را به
علامت تائید تکان دادند و بعد شروع کردند به
زبان سلیس فارسی، فحش را کشیدن به جد و آباد
من.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر