ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

نمی‌دانم خدا وقتی قصد کرد بنده‌هایش را برای حمالی خلق کند، به این فکر کرد که هر کدام به چه دردی می‌خورند، یا نه او هم مثل من غروب جمعه‌ای دلش گرفت و حوصله‌اش از خودش سر رفت و گفت: «حالا خلق می‌کنم، بعد خودش یه پخی می‌شه!»

(بیخود، جمعه، حوصله، خدا، خلق، خود، درد، غروب، فکر، قصد)


ماریا تبریزپور

ماریا تبریزپور

1357
بندر انزلی

  پس از پایان دانشگاه در رشته مهندسی صنایع چوب و کاغذ ، در یک شرکت تبلیغاتی مشغول به کار شدم و کارم نوشتن سناریو برای آگهی‌های تبلیغاتی بود . سپس  توسط همین شرکت، سناریو نویسی را آغاز کردم. اولین کار تلویزیونی‌ام، سریال پاورچین بود و سریال‌های طنز دیگر. اولین کتابم قلع و قم شده،  به اسم " یک کفش راحتی..."  در ...

اصلا مهم نیست

اصلا مهم نیست

خرید
نویسنده: ماریا تبریزپور
این کتاب را ببینید

لباس‌هایم را یکی یکی در می‌آورد، انگار خودش را لخت می‌کند و دوباره نخودی می‌خندد و می‌گوید: «می‌خوای دنده‌هاتو بشمرم؟» و شروع به شمردن می‌کند... چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت سری هم به صفحه فیس‌بوک این کتاب بزنید.  

برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت

نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر