برای همین چیزها بود که میباید رد درد را
در جایی دیگر میزدم. تا در مکانی دیگر به
غیر از تن آدمی به ملاقاتش میرفتم. مثلاً
در مکانی به عین کلام. درد که تنها در نسوج تن
آدمی پرسه نمیزند. گاهی هم ساکن اشیاء
میگردد. حتی ممکن است در قاب عکسی منزل کند
یا حتی در الفاظ یک صدا. باید کلمه بهترین
مکان برای سکونت درد باشد که آدمی رنجش را در
کلمه مستحیل میکند و بر صفحات کاغذ
مینویسد تا درد را دور از خود محبوس کلمات
کند.
هر کلمه حامل چیزی از او بود، شاید در
صحفهی کاغذ زندگی میکرد و من با کلمات،
حضورش را کشف میکردم.
(آدم، باید، تن، حتی، درد، زندگی، صدا، ممکن، همین، پرسه، چیز، کشف، کلمات)
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر