مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
از روزی که به دنیا آمدم، فقط دروغ به خوردم دادید، دروغ با هر جرعه شیر، دروغی که مانند نان در تهِ کاسههای سوپ میخیسید و تو هر روز با جرئت برایم تکرار میکردی : "پسرم، همیشه در زندگی راستگو باش !" (جرئت، جرات، دروغ، دنیا، راستگو، زندگی، پسر) امین معلوف۱۹۴۹لبنانامین معلوف، روزنامهنگار و نویسندهی لبنانی در سال ۱۹۴۹ در بِیروت به دنیا میآید، اما نخستین سالهای کودکیِ او در مصر (سرزمینِ پدربزرگِ مادریاش) سپری میشود. پدرش شاعر، نقاش و در عینِ حال روزنامهنگاری شناخته شده در بیروت بود، و مادرش از خانوادهای فرانسوی زبان و کاتولیک بود که یک نَسَباش به استانبول ...آدریانا ماترخریدنویسنده: امین معلوفمترجم: حسین سلیمانی نژاداین کتاب را ببینیدپیش از جنگ. زنی جوان به نام آدریانا. جوان مستی راه بر او میبندد و میکوشد سر صحبت را باز کند. زن به گونهای تحقیرآمیز او را از سر راهاش کنار میزند... در هیاهوی جنگ، مرد جوان با لباس رزم و سلاحی در دست بازمیگردد و وارد خانهی آدریانا میشود. چندی بعد مشخص میشود ...برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
امین معلوف۱۹۴۹لبنانامین معلوف، روزنامهنگار و نویسندهی لبنانی در سال ۱۹۴۹ در بِیروت به دنیا میآید، اما نخستین سالهای کودکیِ او در مصر (سرزمینِ پدربزرگِ مادریاش) سپری میشود. پدرش شاعر، نقاش و در عینِ حال روزنامهنگاری شناخته شده در بیروت بود، و مادرش از خانوادهای فرانسوی زبان و کاتولیک بود که یک نَسَباش به استانبول ...
آدریانا ماترخریدنویسنده: امین معلوفمترجم: حسین سلیمانی نژاداین کتاب را ببینیدپیش از جنگ. زنی جوان به نام آدریانا. جوان مستی راه بر او میبندد و میکوشد سر صحبت را باز کند. زن به گونهای تحقیرآمیز او را از سر راهاش کنار میزند... در هیاهوی جنگ، مرد جوان با لباس رزم و سلاحی در دست بازمیگردد و وارد خانهی آدریانا میشود. چندی بعد مشخص میشود ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر