شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
بخشی از کتاب "دوستم دارد، دوستم ندارد" روی پل | هانریش بل پاهایم را وصله پینه کردند و شغلی به من دادند که بتوانم بنشینم: آدمهایی را میشمارم که از روی پل جدید عبور میکنند. خوششان میآید که شایستگیشان با شمردن به اثبات برسد. از این هیچ بیهودهی چند عدد، سرمست میشوند و در تمام طول روز، تمام طول روز، لبهای ساکت من، مثل یک ... ستم جنسی؛ قدیمیترین شکل نابرابریشرح | مقدمه تیغ و سنت در حالی که بشر پا به قرنی نوین و متحول گذاشته است، هنوز با مشکلاتی چون قتلهای ناموسی، شکنجه کردن در زمان آمیزش جنسی، «ختنه» یا ناقص سازی جنسی زنان و دختران، بهره گیری اجباری جنسی و انواع دیگر ستم بر زنان حادث میشود. تلاش سازمانهای بین المللی برای رفع خشونت، روز به روز افزایش ... شاید فرق شعر و شعار در نحوهی انتقال مفهوم باشد گفتگوی آزاده دواچی با شاعر مجموعه شعر «لبخندهای مچاله» دفتر شعر «لبخندهای مچاله» که به تازگی از سوی نشر ناکجا منتشر شده است، مجموعه اشعار نکابد یکی از شاعران معاصر ایرانی است. این مجموعه شامل سه دفتر است که هر دفتر شامل شعرهای کوتاهی است، درعینحال که شاعر این سه دفتر را جدا کرده است، خواننده هر چه به دفتر سوم ... بخشی از کتاب "بعد از عروسی چه گذشت" درسلول را که باز کردند، بلند شد. این عادت همیشگیش بود. دید همان نگهبان آبلهرو است. توی صورتش خیره شد: با یک چشم کوچک و یک چشم بزرگ. لابد آبله چشمهایش را به این صورت درآورده بود. لب بالایش هم کج بود و و به طرف چپ کشیده شده بود. «غروب ملاقاتی داری؟» «ملاقاتی؟ مثل هفتهی قبل نشود؟» «مگر ... ادبیات زنان در ایران در ذات خودش عصیانگر استزهرا باقریشاد- زنان داستاننویس در سالهای اخیر بسیاری از جوایز ادبی در ایران را از آن خود کردهاند. گفتوگو با شکوفه آذر از نمونههای بارز چنین کامیابیهایی میتوان برای مثال به دورههای یازدهم و دوازدهم جایزه «مهرگان ادب» اشاره کرد که همه برگزیدگان و تقدیرشوندگان آن نویسندگان زن ... ایجاز در کلام، تضاد در معنا آزاده دواچی - نگاهی به مجموعه شعر زیستن در دامنه کوه آتشفشان سروده علی صالحی بافقی آفرینش اثر ادبی از راه تکیه بر زبان ساده و در عین حال انتقال مفاهیم خاص ذهنی شاعر و نویسنده یکی از تکنیکهای معمول در میان شاعران و نویسندگان است. از سوی دیگر انتقال مضامین پیچیده و همینطور پیدا کردن المنتهایی که بهراحتی به مخاطب قابل ... بخشی از کتاب "و تن فروشی نیست" خیانت برای این سه نفر: خودم، خودت و خودش از ما سه نفر که عاشق یک نفر بودیم و یک نفر بودیم سه نفر مانده است با عشق دیگری که دیگری را کُشت در خودش یک نفر از ما پیش از مرگ سی بار نوشت: «مرجان تو مرا کشتی» یک نفر آدم شد اما حوای خودش را نداشت از کوی پرت شد دیگری اما که من ... بخشی از کتاب "بطری"آن مرد آمد آن مرد با اسب آمد دارا انار داشت سارا صیغه شد مرد با شمشیر آمد دارا کارگر بود سارا کلفَت شد مرد حج رفت سارا جنده شد دارا با چوبه دار رفت مرد نامرد بود دارا ندار بود سارا مرد بود مرد مسلمان بود ...... یک حبابم نازک و شفاف آنطرفتر کسی عرق میچکاند و سیاهی بیرون میکند از لباس در من بنگر، در رنگینکمان ... بخشی از کتاب "خانه هنوز سیاه است"نوا سوزِ این زمستان بینواییست خوشا دلی که آتش گرفته و دَمِ آوازهایی گرم که هنوز یخ نبستهاند. خُنیاگر خُنیا بادی که یک صبح - صمیمانه- چشمه را فاش خوانده است، یک شب با موجها و گوشماهیها خواهد رقصید؛ و سرانجام تعبیرِ ... نسلی که کوی دانشگاه را ''به یاد میآورد'' نمیتواند با اخراجی ها بخندد مجموعه یادم میآیدهایش را سال 1385 برای چاپ در تهران به ناشر داد، اما بعد از دو سال خبردار شد که غیرقابل چاپ است. حالا آن را نشر «ناکجا» در پاریس منتشر کرده است. یادتان میآید وقتی اخوان ثالث مرد، تلویزیون در اخبار اعلام نکرد؟ یادتان هست تلویزیون دادگاه خسرو گلسرخی را پخش کرد؟ به خاطر میآورید در زمان جنگ شیر کم بود، ... … 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 …
بخشی از کتاب "دوستم دارد، دوستم ندارد" روی پل | هانریش بل پاهایم را وصله پینه کردند و شغلی به من دادند که بتوانم بنشینم: آدمهایی را میشمارم که از روی پل جدید عبور میکنند. خوششان میآید که شایستگیشان با شمردن به اثبات برسد. از این هیچ بیهودهی چند عدد، سرمست میشوند و در تمام طول روز، تمام طول روز، لبهای ساکت من، مثل یک ...
ستم جنسی؛ قدیمیترین شکل نابرابریشرح | مقدمه تیغ و سنت در حالی که بشر پا به قرنی نوین و متحول گذاشته است، هنوز با مشکلاتی چون قتلهای ناموسی، شکنجه کردن در زمان آمیزش جنسی، «ختنه» یا ناقص سازی جنسی زنان و دختران، بهره گیری اجباری جنسی و انواع دیگر ستم بر زنان حادث میشود. تلاش سازمانهای بین المللی برای رفع خشونت، روز به روز افزایش ...
شاید فرق شعر و شعار در نحوهی انتقال مفهوم باشد گفتگوی آزاده دواچی با شاعر مجموعه شعر «لبخندهای مچاله» دفتر شعر «لبخندهای مچاله» که به تازگی از سوی نشر ناکجا منتشر شده است، مجموعه اشعار نکابد یکی از شاعران معاصر ایرانی است. این مجموعه شامل سه دفتر است که هر دفتر شامل شعرهای کوتاهی است، درعینحال که شاعر این سه دفتر را جدا کرده است، خواننده هر چه به دفتر سوم ...
بخشی از کتاب "بعد از عروسی چه گذشت" درسلول را که باز کردند، بلند شد. این عادت همیشگیش بود. دید همان نگهبان آبلهرو است. توی صورتش خیره شد: با یک چشم کوچک و یک چشم بزرگ. لابد آبله چشمهایش را به این صورت درآورده بود. لب بالایش هم کج بود و و به طرف چپ کشیده شده بود. «غروب ملاقاتی داری؟» «ملاقاتی؟ مثل هفتهی قبل نشود؟» «مگر ...
ادبیات زنان در ایران در ذات خودش عصیانگر استزهرا باقریشاد- زنان داستاننویس در سالهای اخیر بسیاری از جوایز ادبی در ایران را از آن خود کردهاند. گفتوگو با شکوفه آذر از نمونههای بارز چنین کامیابیهایی میتوان برای مثال به دورههای یازدهم و دوازدهم جایزه «مهرگان ادب» اشاره کرد که همه برگزیدگان و تقدیرشوندگان آن نویسندگان زن ...
ایجاز در کلام، تضاد در معنا آزاده دواچی - نگاهی به مجموعه شعر زیستن در دامنه کوه آتشفشان سروده علی صالحی بافقی آفرینش اثر ادبی از راه تکیه بر زبان ساده و در عین حال انتقال مفاهیم خاص ذهنی شاعر و نویسنده یکی از تکنیکهای معمول در میان شاعران و نویسندگان است. از سوی دیگر انتقال مضامین پیچیده و همینطور پیدا کردن المنتهایی که بهراحتی به مخاطب قابل ...
بخشی از کتاب "و تن فروشی نیست" خیانت برای این سه نفر: خودم، خودت و خودش از ما سه نفر که عاشق یک نفر بودیم و یک نفر بودیم سه نفر مانده است با عشق دیگری که دیگری را کُشت در خودش یک نفر از ما پیش از مرگ سی بار نوشت: «مرجان تو مرا کشتی» یک نفر آدم شد اما حوای خودش را نداشت از کوی پرت شد دیگری اما که من ...
بخشی از کتاب "بطری"آن مرد آمد آن مرد با اسب آمد دارا انار داشت سارا صیغه شد مرد با شمشیر آمد دارا کارگر بود سارا کلفَت شد مرد حج رفت سارا جنده شد دارا با چوبه دار رفت مرد نامرد بود دارا ندار بود سارا مرد بود مرد مسلمان بود ...... یک حبابم نازک و شفاف آنطرفتر کسی عرق میچکاند و سیاهی بیرون میکند از لباس در من بنگر، در رنگینکمان ...
بخشی از کتاب "خانه هنوز سیاه است"نوا سوزِ این زمستان بینواییست خوشا دلی که آتش گرفته و دَمِ آوازهایی گرم که هنوز یخ نبستهاند. خُنیاگر خُنیا بادی که یک صبح - صمیمانه- چشمه را فاش خوانده است، یک شب با موجها و گوشماهیها خواهد رقصید؛ و سرانجام تعبیرِ ...
نسلی که کوی دانشگاه را ''به یاد میآورد'' نمیتواند با اخراجی ها بخندد مجموعه یادم میآیدهایش را سال 1385 برای چاپ در تهران به ناشر داد، اما بعد از دو سال خبردار شد که غیرقابل چاپ است. حالا آن را نشر «ناکجا» در پاریس منتشر کرده است. یادتان میآید وقتی اخوان ثالث مرد، تلویزیون در اخبار اعلام نکرد؟ یادتان هست تلویزیون دادگاه خسرو گلسرخی را پخش کرد؟ به خاطر میآورید در زمان جنگ شیر کم بود، ...