من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
بخشی از کتاب "بعد از زلزله" نوشته هاروکی موراکامیداستان قورباغهی عظیم توکیو را نجات میدهد کاتاگیری متوجه شد که قورباغهی عظیمی در آپارتمانش منتظرش است. او هیکلی قوی داشت و قدش تقریباً یک متر و هشتاد سانت بود. کاتاگیری که مرد کوتاه قد و لاغری بود و تقریباً بیش از یک متر و پنجاه و هفت سانت قد نداشت در مقابل او کم آورد. فراگ با صدای قوی گفت، «به من بگو ... بخشی از کتاب "همسر اول" نوشته فرانسوا شاندرناگور من سوگوار هستم. سوگوار شوهرِ زندهام. از مدتها پيش، لباس سياه ميپوشم: از دو سال مانده به بيستوپنجمين سالگرد ازدواجمان. ماههاي سپتامبر و اكتبر فصل خوبي براي سوگوارياند؛ توي بوتيكها چيز زیادی براي انتخاب وجود دارد، ميتوان با پيروي از مُد بهطرز نامحسوسي وارد بيوگي شد. يك دامن كوتاه، يك ... گفتگویی با محمدعلی سپانلو درباره صادق چوبک را بشنوید:سیزدهم تیرماه پانزدهمین سالگرد درگذشت صادق چوبک، داستاننویس ایرانی است که آثارش به گفته محمدعلی سپانلو، شاعر، در همان سالهای زندگی او به کلاسیک های زبان فارسی تبدیل شد. سپانلو، چوبک را نویسنده گداها میخواند و به گفته وی، ما همیشه غبطه خواهیم خورد که چوبک آخرین رمان و یادداشتهای روزانههاش را پیش از مرگ سوزاند. صادق چوبک، ... روی تختخواب ماداستانی از بهرنگ بقایی درست همان ساعت هفت و بیست و سه دقیقه که تلفن را قطع کردم و صدای مردی را از خیابان شنیدم که بد و بیراه میگفت و پنجره را باز کردم که نگاهشان کنم؛ همان وقت که گربهها پنجه به در میکشیدند و در باز نمیشد و کارشان بالا گرفته بود؛ سر همان ساعت؛ درست بعد از آن که شنیدم مرد توی خیابان به کسی گفت بیشرف! ؛ ... بخشی از کتاب "مرگ آرام" نوشته سیمون دوبوار پنجشنبه بیست و چهار اکتبر هزار و نهصد و شصت و سه، ساعت چهار بعدازظهر، در اتاق خود در هتل مینروای شهر رم بودم، قرار بود فردای آن روز با هواپیما مراجعت کنم و داشتم کاغذها را مرتب میکردم که تلفن زنگ زد. بوست بود و از پاریس مرا میخواست و گفت: «مادرتان تصادف کرده است.» از ذهنم گذشت: زیر ماشین رفته باتکیه به عصایش بهدشواری ... بخشی از کتاب "جاده کمربندی" نوشته هانری بشو در حالی که با مترو به سمت ایستگاه فورت دوبرویلی میروم تا از آنجا سوار اتوبوس بوبینی شوم، به خانوادهام از منظر کودکیام میاندیشم. خانواده و سالهای دور و درازی که هنوز از یادشان نبردهام، خصوصا این یکی را که از جمله موضوعات مورد علاقۀ پاول است، وقتی که در بیمارستان با هم گپ میزنیم. ... بخشی از کتاب " از دویدن که صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم " بخشی از کتاب " از دویدن که صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم " نوشته هاروکی موراکامی اجازه دهید واضحتر صحبت کنم. وقتی با بیانصافی از من انتقاد میشود (حداقل از نقطه نظر خودم)، و کسی که مطمئناً مرا میشناسد این کار را نمیکند، بیشتر از حد معمول میدوم. با این کار انگار ... نامش «آنتیگون» است و باید بازی کند اثر هنری مجبور است به وابسته بودن به عصری که در آن خلق میشود. شاید به همین دلیل است که گاه نه فقط بازنویسی یا اقتباس از یک اثر ادبی پیشتر نگاشته، که حتی چاپ و انتشار دوباره یک اثر نیز آن را به رنگ زمانهیی درمیآورد که اثر در آن بازچاپ و از نو منتشرشده است. بیزمان و مکان بودن اثر هنری و ناب و آنچه در ستایش از چنین اثری از آن ... بخشی از کتاب "شبنشینی باشکوه" نوشته غلامحسین ساعدی روز پنجشنبه آقاي ناظم بچهها را در حياط مدرسه جمع كرد و سفارش كرد كه روز شنبه، همه لباس تميز و نو بپوشند، زيرا قرار است بازرس بيايد و لازم است كه همه تميز و مرتب باشند. قضا را شنبه، هوا گرفته و ابري بود و باد تندي ميوزيد، پنجرهها را بسته بودند. هرچند لحظه يك بار زنگ مدرسه خودبهخود به صدا درميآمد. ناظم پالتو اطو ... بخشی از کتاب "همشاگردیها 1" را بشنوید:«همشاگردیها» مجموعهی داستانهایی است از نویسندگان جوانی که در کلاسهای داستاننویسی حسین مرتضائیان آبکنار شرکت کردهاند. کتاب به همت آبکنار گردآوری شده است. داستان «بلوکهای بتونی» نوشته امید پناهی آذر از این کتاب را به همت مهدی مرعشی در این برنامه عصر یکشنبه رادیو مونترال از دقیقه هشتم بشنوید: … 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 …
بخشی از کتاب "بعد از زلزله" نوشته هاروکی موراکامیداستان قورباغهی عظیم توکیو را نجات میدهد کاتاگیری متوجه شد که قورباغهی عظیمی در آپارتمانش منتظرش است. او هیکلی قوی داشت و قدش تقریباً یک متر و هشتاد سانت بود. کاتاگیری که مرد کوتاه قد و لاغری بود و تقریباً بیش از یک متر و پنجاه و هفت سانت قد نداشت در مقابل او کم آورد. فراگ با صدای قوی گفت، «به من بگو ...
بخشی از کتاب "همسر اول" نوشته فرانسوا شاندرناگور من سوگوار هستم. سوگوار شوهرِ زندهام. از مدتها پيش، لباس سياه ميپوشم: از دو سال مانده به بيستوپنجمين سالگرد ازدواجمان. ماههاي سپتامبر و اكتبر فصل خوبي براي سوگوارياند؛ توي بوتيكها چيز زیادی براي انتخاب وجود دارد، ميتوان با پيروي از مُد بهطرز نامحسوسي وارد بيوگي شد. يك دامن كوتاه، يك ...
گفتگویی با محمدعلی سپانلو درباره صادق چوبک را بشنوید:سیزدهم تیرماه پانزدهمین سالگرد درگذشت صادق چوبک، داستاننویس ایرانی است که آثارش به گفته محمدعلی سپانلو، شاعر، در همان سالهای زندگی او به کلاسیک های زبان فارسی تبدیل شد. سپانلو، چوبک را نویسنده گداها میخواند و به گفته وی، ما همیشه غبطه خواهیم خورد که چوبک آخرین رمان و یادداشتهای روزانههاش را پیش از مرگ سوزاند. صادق چوبک، ...
روی تختخواب ماداستانی از بهرنگ بقایی درست همان ساعت هفت و بیست و سه دقیقه که تلفن را قطع کردم و صدای مردی را از خیابان شنیدم که بد و بیراه میگفت و پنجره را باز کردم که نگاهشان کنم؛ همان وقت که گربهها پنجه به در میکشیدند و در باز نمیشد و کارشان بالا گرفته بود؛ سر همان ساعت؛ درست بعد از آن که شنیدم مرد توی خیابان به کسی گفت بیشرف! ؛ ...
بخشی از کتاب "مرگ آرام" نوشته سیمون دوبوار پنجشنبه بیست و چهار اکتبر هزار و نهصد و شصت و سه، ساعت چهار بعدازظهر، در اتاق خود در هتل مینروای شهر رم بودم، قرار بود فردای آن روز با هواپیما مراجعت کنم و داشتم کاغذها را مرتب میکردم که تلفن زنگ زد. بوست بود و از پاریس مرا میخواست و گفت: «مادرتان تصادف کرده است.» از ذهنم گذشت: زیر ماشین رفته باتکیه به عصایش بهدشواری ...
بخشی از کتاب "جاده کمربندی" نوشته هانری بشو در حالی که با مترو به سمت ایستگاه فورت دوبرویلی میروم تا از آنجا سوار اتوبوس بوبینی شوم، به خانوادهام از منظر کودکیام میاندیشم. خانواده و سالهای دور و درازی که هنوز از یادشان نبردهام، خصوصا این یکی را که از جمله موضوعات مورد علاقۀ پاول است، وقتی که در بیمارستان با هم گپ میزنیم. ...
بخشی از کتاب " از دویدن که صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم " بخشی از کتاب " از دویدن که صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم " نوشته هاروکی موراکامی اجازه دهید واضحتر صحبت کنم. وقتی با بیانصافی از من انتقاد میشود (حداقل از نقطه نظر خودم)، و کسی که مطمئناً مرا میشناسد این کار را نمیکند، بیشتر از حد معمول میدوم. با این کار انگار ...
نامش «آنتیگون» است و باید بازی کند اثر هنری مجبور است به وابسته بودن به عصری که در آن خلق میشود. شاید به همین دلیل است که گاه نه فقط بازنویسی یا اقتباس از یک اثر ادبی پیشتر نگاشته، که حتی چاپ و انتشار دوباره یک اثر نیز آن را به رنگ زمانهیی درمیآورد که اثر در آن بازچاپ و از نو منتشرشده است. بیزمان و مکان بودن اثر هنری و ناب و آنچه در ستایش از چنین اثری از آن ...
بخشی از کتاب "شبنشینی باشکوه" نوشته غلامحسین ساعدی روز پنجشنبه آقاي ناظم بچهها را در حياط مدرسه جمع كرد و سفارش كرد كه روز شنبه، همه لباس تميز و نو بپوشند، زيرا قرار است بازرس بيايد و لازم است كه همه تميز و مرتب باشند. قضا را شنبه، هوا گرفته و ابري بود و باد تندي ميوزيد، پنجرهها را بسته بودند. هرچند لحظه يك بار زنگ مدرسه خودبهخود به صدا درميآمد. ناظم پالتو اطو ...
بخشی از کتاب "همشاگردیها 1" را بشنوید:«همشاگردیها» مجموعهی داستانهایی است از نویسندگان جوانی که در کلاسهای داستاننویسی حسین مرتضائیان آبکنار شرکت کردهاند. کتاب به همت آبکنار گردآوری شده است. داستان «بلوکهای بتونی» نوشته امید پناهی آذر از این کتاب را به همت مهدی مرعشی در این برنامه عصر یکشنبه رادیو مونترال از دقیقه هشتم بشنوید: