نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
با خودم حرف میزنمخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدلبهایم را از پُشتِ بام فراری بده | لرزشِ صدایم را از پُشتِ بام فراری بده | قلبم را از پشت بام فراری بده | چشمهایم را | نه | بگذار همیشه باز بمانند و سیاه چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده بزنید. سنگهای نُه ماههخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدوجب به وجبِ این دریا را که از بَر بودم | کسی، پدربزرگ را شفا نداد | مادربزرگ را شفا نداد | به خاطر کسی نبود | اشکهایی که ریختم | سرم که به سنگ خورده و برنمیگشت | ماه | سنگ شده بود چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده ... مردن به زبان مادریخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدآب گلآلود بود و | دود بود و | هرچه قطعهها را کنار هم میچیدیم | مخروبه بزرگتر میشد و | خاک تر میشد و | لای لای لای | که تمام سیاهیها از تو دور شوند چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده بزنید. روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشتخریدنویسنده: محمد چرمشیر این کتاب را ببینیدرستم به همراه رخش، هماره در میدان جنگ... ضجه و شیهه و فریاد... شتک خون و خاک و بخار...به "سمنگان دژ" میرسند : شهر زنانِ بیمرد، دژی با آیینِ مردکُشی !... در قلعهای که زنانش در زیر زره و خنجر و خفتان، زنانگی از یاد بردهاند رستم دل به تهمینه میبندد، و فراموش میکند رنگ خون و صدای ... تجربههای اخیرخریدنویسنده: امیررضا کوهستانی این کتاب را ببینیدروالِ سرگذشت خوانوادهیی که از یک جدایی آغاز میشود ؛ شکستها، عشقها، تنهاییها، تولدها و انسان. در یک ساعت یک قرن میگذرد، رویدادها کنار هم قرار میگیرند و به سادگی، بدون اینکه به قعرهای ما گیر کنند میگذرند، رویدادهایی که هرکدام یک قعر بیانتهایند. و سرگذشت نسل ... … 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295
با خودم حرف میزنمخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدلبهایم را از پُشتِ بام فراری بده | لرزشِ صدایم را از پُشتِ بام فراری بده | قلبم را از پشت بام فراری بده | چشمهایم را | نه | بگذار همیشه باز بمانند و سیاه چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده بزنید.
سنگهای نُه ماههخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدوجب به وجبِ این دریا را که از بَر بودم | کسی، پدربزرگ را شفا نداد | مادربزرگ را شفا نداد | به خاطر کسی نبود | اشکهایی که ریختم | سرم که به سنگ خورده و برنمیگشت | ماه | سنگ شده بود چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده ...
مردن به زبان مادریخریدنویسنده: روجا چمنکار این کتاب را ببینیدآب گلآلود بود و | دود بود و | هرچه قطعهها را کنار هم میچیدیم | مخروبه بزرگتر میشد و | خاک تر میشد و | لای لای لای | که تمام سیاهیها از تو دور شوند چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این نویسنده بزنید.
روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشتخریدنویسنده: محمد چرمشیر این کتاب را ببینیدرستم به همراه رخش، هماره در میدان جنگ... ضجه و شیهه و فریاد... شتک خون و خاک و بخار...به "سمنگان دژ" میرسند : شهر زنانِ بیمرد، دژی با آیینِ مردکُشی !... در قلعهای که زنانش در زیر زره و خنجر و خفتان، زنانگی از یاد بردهاند رستم دل به تهمینه میبندد، و فراموش میکند رنگ خون و صدای ...
تجربههای اخیرخریدنویسنده: امیررضا کوهستانی این کتاب را ببینیدروالِ سرگذشت خوانوادهیی که از یک جدایی آغاز میشود ؛ شکستها، عشقها، تنهاییها، تولدها و انسان. در یک ساعت یک قرن میگذرد، رویدادها کنار هم قرار میگیرند و به سادگی، بدون اینکه به قعرهای ما گیر کنند میگذرند، رویدادهایی که هرکدام یک قعر بیانتهایند. و سرگذشت نسل ...