بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
آسان
نفرین به اژدها. نازایی بسی به نیكبختی نزدیكتر است تا بارداری، و در حسرت طفلی بودن بسیار آسانتر از آنكه آدمی پارهی جگرش را به خون دل بپروراند، از مغزش خورشی سازند گوارای شكم ماران.
(آدم، آسان، اژدها، بارداری، جگر، حسرت، خورش، خون، دل، شکم، طفل، مار، مغز، نازایی، نزدیک، نفرین، نیکبختی، پاره، پروراندن، گوارا)
من به خدا ایمان ندارم چون تمام وجودم مایل به ایمان آوردنه! من به خدا ایمان ندارم چون زيادى دلم مىخواد ایمان بيارم! من به خدا ایمان ندارم چون ایمان آوردن به خدا كار آسونيه و اگه ایمان بيارم زيادى خوشبخت مىشم.
خودکشی آسان است در تهران | کافیست | سری به آزادی بزنی | میمیری
از ایمان داشتن متنفرم. ایمان از انسان ابله میسازد. دلیلی میشود برای آسان از دست دادن و از دست رفتن. ایمان داشتن یعنی همهی کارها دلیلی هستند و دلیلی میسازند. ایمان یعنی... ایمان، خودش تصور بود. متنفرم از این کلمه که تو را از ما گرفت. متنفرم از تصور.
طبیعت چه لذتی از داشتن ما میبَرد وقتی سراپا آشفتهایم؟ بزرگی هستی در برابر تجربههای تلخ ما چه حقیر و بیچیز جلوه میکرد. همهی هستی به آسانی محو میشد و چیزی جز دغدغهی ما جاودانه به نظر نمیرسید.
(آسان، آشفته، بزرگ، تجربه، تلخ، جاودانه، حقیر، داشتن، دغدغه، طبیعت، لذت، محو، هستی، چیز)
گیریم تا آخر عمر تنها بمانی و شریکی برای زندگیت پیدا نکنی! تحمل این موضوع، بسیار آسانتر از آنست که شب و روز با کسی سر و کار داشته باشی، که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمیفهمد!
پدر گفت، «خوشحالم که تو مرد نیستی. مرد بودن و دست از پا خطا نکردن کار آسانی نیست.»