بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
ایران
تهران | میدان ولیعصر | جنب بانک ملی ایران | قسمت اشیا گمشده پیدایم کن | از میان سایههای بینشان اشیاء گمشده
روجا چمنکار | با خودم حرف میزنم
(اشیا، اشیاء، ایران، بانک، تهران، سایه، قسمت، ملی، میدان، نشان، گمشده)
(اشیا، اشیاء، ایران، بانک، تهران، سایه، قسمت، ملی، میدان، نشان، گمشده)
راستی که بوی حقوق بشر اروپایی | چقدر با بوی حقوق بشر ایرانی | فرق میکند | به خاطر نفت!
همگی این مراحل چهارگانه شعری که در ذهن من ناچیز پدید آمد به خواست حضرت حق زمینهای شد تا من آماده شوم که تاریخ ایران را به نظم بکشم. یعنی درست از همانجا که فردوسی قلم را به زمین گذاشت، من قلم را به دست گرفتم برای به نظم درآوردن تاریخ ایران. (نقل قول از رحیم معینی کرمانشاهی)
نیلوفر دهنی | کجا مینویسم
(ایران، تاریخ، حضرت، ذهن، رحیم معینی کرمانشاهی، شعر، فردوسی، نظم، همگی، پدید)
(ایران، تاریخ، حضرت، ذهن، رحیم معینی کرمانشاهی، شعر، فردوسی، نظم، همگی، پدید)
خدایی که مرا خلق کرد، مرا مامور کرد تا ترانهسرایی ایران را از حالت یکنواخت عشقی و ذوقی و تکراری که در مسیر «گل من» و «دل من» حرکت میکرد، به راهی بیندازم که به سطحی بالاتر برود. (نقل قول از رحیم معینی کرمانشاهی)
نیلوفر دهنی | کجا مینویسم
(ایران، بالا، ترانهسرایی، تکراری، خدا، خلق، دل، ذوقی، سطح، عشقی، مامور، مسیر)
(ایران، بالا، ترانهسرایی، تکراری، خدا، خلق، دل، ذوقی، سطح، عشقی، مامور، مسیر)