بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
باقی
همیشه حرفی را برای نگفتن باقی بگذار.
صدای فلوت در خانه باقی مانده بود. صدای فلوتت را با خانه یکجا فروختم.
روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند. روز و شب دارد. روشنی دارد، تاریکی دارد. کم دارد، بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده تمام میشود بهار میآید...
محمود دولت آبادی | جای خالی سلوچ (گالینگور جیبی)
(باقی، بهار، تاریک، تمام، روز، روزگار، روشن، زمستان، شب، قرار، همیشه، کم)
(باقی، بهار، تاریک، تمام، روز، روزگار، روشن، زمستان، شب، قرار، همیشه، کم)
وقتی كه زنی هوس هیچ یک از مردانی را نمیكند که وجود دارند، تنها هوسی که برایش باقی میماند نسبت به مردی است که وجود ندارد.