بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
تحمل
وقتِ دنیا اومدن بچههاتون فریاد بزنین. بذارین مردهاتون تا اونجایی که میشه بترسن. بذارین خیال کنن بزرگترین گناه دنیا رو کردن وقتی از شما بچههایی برای خودشون خواستن، اما خودتون از این درد لذت ببرین. به خودتون بگین اگه ده بار دیگه این درد باشه، باز سراغ این درد میآم. اما نذارین مردهاتون این رو بفهمن. بذارین مردهاتون خیال کُنن فقط به خاطر اونهاست که این درد رو بازم تحمل میکنین، حتی اگه ده بار دیگهام باشه.
چرا كه تنها مىتوان دردهايى را تحمیل كرد كه خود مىتوانيم تحمل كنيم، و تنها از دردهايى هراسانيم كه خود قادر به تحميلشان نيستيم.
ما همهمون داريم جنون رو وانمود مىكنيم، براى اينكه بتونيم زندگىمون رو تحمل كنيم.
خواب تو سنگین است یا تحمل من شکننده؟ خانه ما را فریاد میزند.
شدت سوزش یک چشم برابری میکرد با سوزش هر دو چشم. درد اتفاقی است کیفی که هر قدر کیفیت بالایی داشته باشد کمیت در آن کمرنگتر میشود. تحمل درد یک چشم یا تحمل درد هر دو چشم. درد تابع عدد نمیشود.
میگفتی تعداد درندگان کمتر از دریدهشدگان است، اما قانون دریده شدن، با وجود برابر نبودن تعداد، بیعیبونقص اجرا میشود. تحمل میخواهد.
گیریم تا آخر عمر تنها بمانی و شریکی برای زندگیت پیدا نکنی! تحمل این موضوع، بسیار آسانتر از آنست که شب و روز با کسی سر و کار داشته باشی، که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمیفهمد!
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رختخواب بمانم. شاید تا آن موقع نصف آدمهای دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم.
آدم بیشتر از یکبار نمیتواند فاجعه را تحمل کند، و من یکبار تحمل کردهام.