بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
خدا
این منجی هر کسی بود آنها او را میپرستیدند. خدا کند که او رهبری شایسته باشد و نه فرشتهی مرگ.
چون پدر زمينيت مرده بود، تو پدرت رو توى آسمون فرافكنى كردى. اين براى تو ریشه نظريهی وجود خداست...
خدا يك فرياده، شورش يه لاشهست!
من به خدا ایمان ندارم چون تمام وجودم مایل به ایمان آوردنه! من به خدا ایمان ندارم چون زيادى دلم مىخواد ایمان بيارم! من به خدا ایمان ندارم چون ایمان آوردن به خدا كار آسونيه و اگه ایمان بيارم زيادى خوشبخت مىشم.
خدانشناس كسییه كه خيالات باطل نداره، چون همه خيالاتش رو پس داده و جاش شهامت گرفته.
اگه خدا در برابر من بود، به همين جرم متهمش مىكردم: به جرم دادن قولهاى باطل...
به نظر مىآد كه خدا به ما عقل داده فقط براى اينكه حد و اندازهش رو بشناسيم. تشنگىِ بدون آب.
اگه خدا از دنيايى كه ساخته راضيه، خداى مضحكيه، خداى بىرحم، خداى متقلب، خداى جنايتكار، خالق درد و شر انسانها. همون بهتر که وجود نداشته باشه.
(انسان، بهتر، بیرحم، جنایت، جنایتکار، خالق، خدا، درد، دنیا، راضی، ساختن، شر، متقلب، مضحک، وجود)
بخشى از انسان الهيه، همين بخش به انسان اجازه داده تا خدا رو انکار كنه.
احمقها همهچيز رو معجزه مىبينن، ولى شما نمىتونين سر يه دانشمند رو کلاه بذارين. واقعاً حيفه كه خدا هرگز معجزهاى در دانشگاه سوربون يا يك لابراتوآر انجام نداده.
تو خدايى رو كه عشق مىورزه نمىخواى. تو خداى قهر و خشم و غضب رو ترجیح مىدى. شما انسانها، همهتون پدر سختگیر رو به پدر مهربون ترجیح مىدين...
(انسان، ترجیح، خدا، خشم، سختگیر، عشق، غضب، قهر، مهربان، مهربون، پدر)
تو خدایی رو مىخواى كه در برابرش سجده كنى، نه خدایی كه در برابر تو زانو مىزنه...
خدايا چرا کلمهای وجود ندارد که بشود به آسيه گفت و دوستیاش را به دست آورد؟
به گمانم زمان جسمیتی دارد که همچنانکه ما از روی زمین خدا میگذریم جای پایمان را میگذاریم، حتماً زمان هم پاهای غیرقابل تصوری دارد که وقتی بر تنمان میگذرد رد پایش میماند
خدایی که مرا خلق کرد، مرا مامور کرد تا ترانهسرایی ایران را از حالت یکنواخت عشقی و ذوقی و تکراری که در مسیر «گل من» و «دل من» حرکت میکرد، به راهی بیندازم که به سطحی بالاتر برود. (نقل قول از رحیم معینی کرمانشاهی)
(ایران، بالا، ترانهسرایی، تکراری، خدا، خلق، دل، ذوقی، سطح، عشقی، مامور، مسیر)
- 1
- 2