من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
ریختن آغوشش جایی بود برای ریختن تمام جانم در او.امید بلاغتی | حرمان (آغوش، تمام، جان، ریختن) Tweet با چشمهایت میخندیدی که تا امروز هیچ وقت فرو نریختهاند. هیچ کدام از دردهایت را نگفتی. سفر نرفتی و هیچ وقت پدر برای تو نبود. تو اما همیشه بودی و خانهمان را که داشت فرو میریخت، با وام و قرض ساختی.امید بلاغتی | حرمان (امروز، خندیدن، درد، ریختن، سفر، هیچوقت، پدر، چشمها) Tweet
با چشمهایت میخندیدی که تا امروز هیچ وقت فرو نریختهاند. هیچ کدام از دردهایت را نگفتی. سفر نرفتی و هیچ وقت پدر برای تو نبود. تو اما همیشه بودی و خانهمان را که داشت فرو میریخت، با وام و قرض ساختی.امید بلاغتی | حرمان (امروز، خندیدن، درد، ریختن، سفر، هیچوقت، پدر، چشمها) Tweet