بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
فریاد
وقتِ دنیا اومدن بچههاتون فریاد بزنین. بذارین مردهاتون تا اونجایی که میشه بترسن. بذارین خیال کنن بزرگترین گناه دنیا رو کردن وقتی از شما بچههایی برای خودشون خواستن، اما خودتون از این درد لذت ببرین. به خودتون بگین اگه ده بار دیگه این درد باشه، باز سراغ این درد میآم. اما نذارین مردهاتون این رو بفهمن. بذارین مردهاتون خیال کُنن فقط به خاطر اونهاست که این درد رو بازم تحمل میکنین، حتی اگه ده بار دیگهام باشه.
من اگر ميلم را، اگر ميلى در کار باشد، برايتان بيان كنم، آن میل چهرهتان را مىسوزاند، دستانتان را با فريادى پس خواهيد كشيد، و در تاريكى، همچون سگى كه چنان با شتاب مىگريزد كه دُمش حتى پيدا نيست، فرار خواهيد كرد
(بیان، تاريكى، حتی، دستان، دم، سوزاندن، سگ، شتاب، فرار، فریاد، میل، چهره، کار)
دعايم را بشنو آدونای | و فريادم گوش كن | گريههايم | نه خاموش نمان | چرا كه من به تو بيگانهام چون همه پدرانم
و هنگامی كه من فریاد مىزنم و گریه مىكنم، خانه خالىست. هیچکس صداى مرا نمىشنود. و دنیا همين خانهی خالىست كه در آن وقتى صدا مىزنيم هیچکس پاسخ نمىدهد.
(خالی، خانه، دنیا، شنیدن، صدا، فریاد، همین، هنگامی، هیچکس، پاسخ، گریه)
خدا يك فرياده، شورش يه لاشهست!
خواب تو سنگین است یا تحمل من شکننده؟ خانه ما را فریاد میزند.
وگرنه این جهان | ورودی ندارد | که تو از سقف آویزان شدهای | و هی فریاد میزنی خروج!