ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

فشار

ما خیلی کم مهمانی می‌رفتیم. خیلی کم شاد بودیم. به ندرت در کنار هم می‌ایستادیم و عکس می‌گرفتیم. بعدها فهمیدم انگار این خانواد‌ه‌ی چهار نفره‌ی من گریزانند از قرار گرفتن در لحظه‌ای که فشار دادن یک شاتر می‌خواهد اندوه سالیان‌شان را ثبت کند.


پدر بوی شرجی و هندوانه را توی حمام، به صابون و سطل آب می‌سپارد. مادر، حوله‌ی رنگ و رو رفته را به پدر می‌دهد و سفره‌ی هميشگی را پهن می‌کند. من گريگور سامسا را محکم توی کتاب فشار می‌دهم.