بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
قدرت
من خطا کردم همچون عقلا، جمله آنها که برای رویارویی با جنون زیاده عاقلاند، جمله آنها که برای رویارویی با قدرت مرگ، زیاده عاقلاند.
بعضى آدمها قدرت تعریف كردن داستانهايى رو دارن كه هر كسى مىتونه فکر كنه داستان خودشه: به اين آدمها مىگن نويسنده.
سرمایهی یک مرد چیست؟ قدرت؟ ثروت؟ نه. سرمایهی یک مرد اسپرم است. هر چند گاهی میارزد که خرجاش کنی.
روحیهی صوفیگرایی توأم با انفعال و ناامیدی، بیاعتمادی شدید به یکدیگر و به خصوص به قدرتهای خارجی، مخفیکاری و گرایش به فرصتطلبی تا حد زیادی نتیجهی حملهی مغول است که نسل به نسل تا امروز منتقل شده است.
سبحان گنجی | فیسبوک
(اعتماد، امروز، امید، انفعال، حمله، روحیه، زیاد، شدید، صوفی، فرصت، قدرت، مخفی، منتقل، نتیجه، نسل)
(اعتماد، امروز، امید، انفعال، حمله، روحیه، زیاد، شدید، صوفی، فرصت، قدرت، مخفی، منتقل، نتیجه، نسل)
سالها قدرتی در خود دارند که با گذشتنشان معلوم میشد. و من توانم را دارم که سخت در برابر گذر سالها، نامعلوم کاسته میشود.