بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
قشنگ
یادم میآید پاچهی شلوارها هر چه گشادتر بود، قشنگتر بود.
پروانه میشم، چنگ میشم، طبال میشم، ویولنسل میشم، رقاص خیابونی میشم، تو نوازنده میشی و من چشمهامو میبندم و خودمو به حالتِ قشنگی از ته دلم تکون میدم، تو ریتم رو تندتر میکنی، من هم تندتر خودمو تکون میدم، خیس عرق میشم و خوشم اومده.